Part12

398 112 18
                                    

هوبی :من بهشون حق میدم انتخابت کنن بی نقصی تازه اونا هنوز از رایحه خاص ات خبر ندارند اگه بدونن تو رایحه پتریکور داری مطمئن باش عمرا اگه بیخیالت شن
جیمین:ولی من بهشون حق نمیدم هیونگ قبول دارم رایحه ام خاص و کمیاب اما اونا نباید بخودشون اجازه میدادن منو واسه رابطشون بخوان من نفر سوم هیچ رابطه ای نمیشم
هوبی :اخه خیلی ها هستن رابطشون سه نفرست عیبی نداره درسته مرسوم نیست ولی بدم نیست سخت نگیر عزیزم فقط بهش فکر کن و جوابی که میخوای بده اجباری در کارنیست
جیمین پوزخندی زد و گفت:اجباری در کار نیست هیونگ اونا دو تا الفای خون خالص
رد کردنشون به این سادگی نیست
یونگی :ساده نیست برای بقیه موچیم نه واسه تو

تو برادرت و من و پدرت و خاندان کیم و جئون داری

جیمین :از همین میترسم هیونگ به فامیلیشون دقت کردی جئون جونگکوک فامیلش با فامیل پدریم یکیه
تهیونگ هم یه کیم هست

هوبی هیونگ تو خاندان کیم میشناسی ؟؟؟

هوبی :اره کم و بیش میشناسم
کیم تهیونگ تنها نوه ی پسری مورد علاقه رئیس خاندان کیم و یه عمه و دو تا عمو داره گویا عمه اش بخاطر ازدواجش خیلی وقته باهاشون رفت و امدی نداره اینجا زندگی میکنه
دو تا عموهاش یکیش یه دختر بتا داره
و اون یکی عموش دوتا پسر داره هر دو الفا هست
و تهیونگ نامزد و جفت مقدر شده رئیس بعدی خاندان جئون که همین موضوع باعث اختلافاتی بین دو خاندان و پدربزرگ تهیونگ باهاش شده
یونگی :حدس میزنم بدونم دلیلشو ؟؟؟
جیمین :چیه هیونگ
یونگی : مطمئن که شدم بهت میگم عزیزم الان دیروقته بهتر نیست بریم استراحت کنیم
جیمین :باشه هیونگ
‌‌.
یونگی
در اتاق مهمون باز کرد و سمت جیمین رفت با نوازش موهاش صداش زد وگفت:موچی عزیزم نمیخوای بیدارشی ؟؟
جیمین باصدای یونگی چشاشو بازکرد و گفت ؛
صبح شده هیونگ

یونگی :اره عزیزم بلندشو دست و صورتت را بشور بیا صبحونه
جیمین خمیازه ای کشید و گفت:باشه هیونگ
۵ دقیقه دیگه میام
یونگی از اتاق بیرون رفت و سمت آشپزخونه رفت و هوبی را دید که در حال درست کردن پنکیک به سمتش رفت و در اغوشش کشید و گفت :عشق من چطور؟
هوبی :خوبم عزیزم بشین پنکیک چند دقیقه دیگه حاضره
یونگی بوسه ای به گردن هوبی زد و بسمت صندلی رفت و نشست
همزمان جیمین وارد اشپزخانه شد و روی صندلی نشست و گفت: سلام هیونگا صبح بخیر
هوبی و یونگی : سلام عزیزم صبح تو هم بخیر

یونگی به سمتش نگاه کرد و گفت :امروز چکاره ای ؟؟؟

جیمین اهی کشید و گفت :تمرین رقص با تهیونگ هیونگ و اگه وقت شد قراره بکهیون ببینم

یونگی :اوکی پس بعد صبحانه میبرمت خونه وسایلتو برداری میرسونمت سالن رقص
جیمین:باشه هیونگ

هوبی هیونگ تو امروز سالنی ؟؟؟

هوبی :اره عزیزم هستم با هم میریم

جیمین نفس راحتی کشید و گفت :مرسی هیونگ

هوبی : خواهش عزیزم

بعد صبحونه و جمع کردن میز هرکدوم بسمت اتاقشون رفتند و اماده شدند با ماشین سمت خونه جیمین رفتند به خونه که رسیدند
جیمین پیاده شد و گفت :هیونگا ۵ دقیقه صبر کنید برگشتم
یونگی :عجله نکن منتظرتیم
جیمین به خونه رفت بعد از تعویض لباساش با یه هودی و شلوار راحت برای تمرین
برگشت سوار ماشین شد و گفت:بریم هیونگ

یونگی ماشین روشن کرد و سمت سالن هوبی رفت .

.

هوبی به سمت یونگی چرخید بعد از بوسیدن لباش گفت :ممنون برای رسوندنمون عزیزم
یونگی خواهش عزیزم
جیمین :ممنون هیونگ

هردو از ماشین پیاده شدند سمت سالن رفتن وارد که شدند بک اپ دنسر ها و تهیونگ در حال تمرین دیدند سمتشون رفتند وبعد از سلام و احوالپرسی شروع به تمرین کردند .

بعد از حدود دو ساعت تمرین هوبی گفت : بچه ها ۱۰ تایم استراحت بعد شروع میکنیم

جیمین با این حرف هوبی کنار دیوار رفت و نشست گفت: اخیش

تهیونگ نزدیکش شد و بطری اب سمتش گرفت و گفت: یه نفسی تازه کن لاو

جیمین معذب بطری اب را گرفت و گفت:ممنون هیونگ

تهیونگ خودشو کنار جیمین انداخت گفت:تصمیمت گرفتی لاو ؟؟؟

جیمین مستأصل گفت:هیونگ. هنوز ۲۴ ساعت نشده و بحث سر یه عمر زندگیه
نمیخوام از بقالی خرید کنم سریع تصمیم بگیرم

تهیونگ : اوکی موچیم فقط زیاد وقت نداری بعد از ضبط موزیک ویدیو منتظر جوابت هستم
بخاطر تور جهانی کنسرتم زیاد اینجا نیستم و کوکی هم باید برگرده سئول میخوایم قبل رفتن جوابتو بشنویم .
جیمین با شنیدن حرفهای تهیونگ عصبانی شد با حرص گفت: باشه هیونگ نمیزارم زیاد منتظر بمونید پس فردا بعد از ضبط موزیک ویدیو با جونگکوک هیونگ بیاید به کافه ای که باهاش رفتم اونجا جوابتو میدم .
تهیونگ : چرا عصبانی میشی موچی حرف بدی که نزدم
هوبی :تایم استراحت تمومه دوستان
جیمین همزمان با بلندشدنش گفت : نه هیونگ حرف بدی نزدی و عصبانی نیستم هیونگ بریم سر تمرین

Ice Omega Место, где живут истории. Откройте их для себя