Part2

704 126 3
                                    

یونگی :بیا تو موچی گلوت زخم شد از بس اعلام وجود کردی
جیمین بغض کرد گفت :

سلام هوبی هیونگ و یونگی هیونگ ببخشین مزاحم شدم

هوبی هیونگ:مراحمی گلم فقط چرا موچیم داره با چشمای اشکی حرف میزنه

به طرف هوبی هیونگ رفتم وبالاخره بغضم شکست

با گریه گفتم :هیونگ اوما و اپا دارن میرن کره دارن تنهام میزارن

هوبی هیونگ منو به آغوشش دعوت کرد کرد :بگردم موچیم چرا عزیزم عمو اینا بدون تو جایی نرفتن تا حالا که ؟اصلا کجا میخوان برن؟

جیمین:بله سکته کرده که البته بنظر من راستو دروغش معلوم نی اخه عموم خیلی وقته اصرار داره آپا برگرده

جیمین: میدونم هیونگ اما دلم براشون تنگ میشه اگه درسم تموم بود اون امتحان لعنتی نبود منم باهاشون میرفتم 😔

خودم رو به آغوش یونگی هیونگ رسوندم و اون با ازاد کردن رایحه ارامش بخش قهوه اش سعی در اروم کردنم داشت و هوبی هیونگ با از پشت بغل کردنم و ازاد کردن رایحه خوشبوی فندقش همراهیش کرد

بعد از دقایقی که حالم بهتر شد یونگی هیونگ گفت:  جیمین بریم سالن رقص؟
هم هوبی به تمرینش میرسه هم تو اون رقصی خواستی را بهت  کامل یاد میده مگه نمیخواستی این هفته استوری اش کنی؟

هوبی:هنوزم میگم اما یه دونسنگ دارم که میدونم پارتنر خوبی برات میشه میتونه خطرشو کم کنه چون حرفه ایه و اون یه آلفای قوی و خون خالصه

جیمین:اما هیونگ مگه نمیگی اون یه آلفا ی خون خالصه اگه رایحه من روش تاثیر بذاره بخواد اذیتم کنه چی ؟
من نمیام

هوبی گفت:پس اما و اگر نداره  خیالت راحت اون بهت اسیب نمیرسونه
بریم؟

جیمین:باشه هیونگ بریم این دونسنگت ببینم

اما کاش هیچوقت قبول نمیکردم به اون سالن رقص برم....

هوبی هیونگ طراح و مربی رقص و سالن خودشو داره و ایدل زیادی باهاش کار میکنن که چند وقتی میشه به منم اموزش میده اخه من عاشق رقصم و یه پیج دارم که توش رقصای ایدل  ها را کاور میکنم که کم و بیش معروفه البته وقت هایی که بیمارستان یا دانشگاه نیستم .

من پزشکی میخونم که البته ترم اخریم و فقط مونده امتحان تخصصم چون من علاقه ی زیادی به جراح مغز و اعصاب شدن داشتم علاقه ای که بهش رسیدم اما هیچ لذت و هیجانی برام نداشت  همه اش هم به خاطر اون الفاهای خون خالص عوضی بود.

به سالن رقص هوبی هیونگ رسیدیم از ماشین یونگی هیونگ پیاده شدیم و داخل رفتیم اولین چیزی که استشمام کردم بوی شراب رز چندین ساله بود

وارد سالن که شدیم منبع او عطر شراب رز  توجه هم رو جلب کرد پسری  که بی توجه به بقیه رقص یکی  از جدید ترین اهنگ های گروه مورد علاقه ام کاور میکرد

  با اون مو ها ی بلند مشکی فرفری که با باندانای سیاه و سفید به پیشونیش و ماسک مشکی روی صورتش و پیراهن و شلوار مشکی ساده و راحت  به زیبایی میرقصید .

سرمو چرخوندم و هوبی هیونگ پشت سرم دیدم.
یه قدم سمتش برداشتم به شونش زدم و گفتم:

هوبی هیونگ این کیه ؟

هوبی هیونگ با لبخند  گفت:دونسنگم 😍

جيمين :هیونگ میشه بهش  بپیوندم ؟؟واسه رقص و ازمون لایو بگیری خواهش تا حواسش نیست رقص قطع نکرده لطفاااا

هوبی هیونگ با یه لبخند مرموز گفت :برو

این اهنگ رقصش گروهی بود جلو رفتم و با پلی دوباره اهنگ توسط هوبی هیونگ
چند قدم برداشتم دستمو گذاشتم جلو صورتمو بعد با چرخش به سمت چپ و بالا دست چپ رقصمو شروع کردم
اون پیر از شروع دو باره اهنگ و رقص من شوکه شد و ایستاد  اما باصدای هوبی هیونگ  که گفت :
ته ته ادامه بده
به خودش اومد وشروع به رقصیدن  کرد از مهارتش شوکه شدم انگار این اهنگ کامل میشناخت انگار کاور نمیکرد مثل کسی که اهنگ از خودشه میرقصید شوکه بودم ولی با اینحال کم نیوردم باهاش ادامه دادم اخه منم اهنگ میشناختم  یکی از کاورایی بود که قبلا تنها انجام دادم و بازخورد خوبی ازش گرفتم  .

با خم شدن  به طرف راست رقصشو تموم کرد که مصادف شد به پایان اهنگ 

از توی اینه خیره به چشمام نگاه میکرد که با دست زدن هوبی هیونگ و بقیه نگاه ازم گرفت و به بقیه نگاه کرد و به نشونه احترام سرشو خم کرد منم به بقیه گفتم :ممنون

هوبی هیونگ  همانطور که به سمتمون میومد گفت:وااای عالی بود شک داشتم واسه اون رقص جفت خوبی باشین شما دوتا انگار مکمل همین

یونگی هیونگ:موافقم

هنوز نفس نفس میزدم امابا این  حال از هوبی هیونگ پرسیدم:
هوبی هیونگ معرفی نمیکنی ؟

هوبی هیونگ گفت :چرا اتفاقا همین قصد را دارم به اون پسر اشاره کرد و گفت........

ووت فراموش نشه

Ice Omega Où les histoires vivent. Découvrez maintenant