Part_30

320 47 10
                                    


تهیونگ که زودتر بهش رسید دستشو گرفت و نذاشت ماسک رو برداره و گفت :آروم نفسم برش ندار بهش نیاز داری
جیمین نگاهی به تهیونگ کرد و  دستشو آزاد کرد و به سختی گفت : من خوبم آپا و اوما چطورن ؟؟؟
جونگکوک دستشو بوسید و خواست بهش جواب بده که متوجه شد چشمای جیمین  به جای عسلی خوشرنگش  ،آبی   رنگ هست
نگاهی به تهیونگ کرد و اشاره ای به چشمای جیمین کرد و تهیونگ هم با دیدن چشمای جیمین متوجه شد دارن با گرگ جیمین صحبت میکنن نه خودش که راستش این موضوع بسیار نگرانش کرد میترسید اتفاقی که تو ذهنش بهش فکر میکرد افتاده باشه که اصلا چیز خوبی نبود.
جونگکوک :عمو و زن عمو خوبن عزیزم بهتره تو به فکر  خودت باشی تا زودتر بهتر شی
با صدای پرستار که ازشون خواهش کرد بیرون برن  با گفتن دوباره برمیگردیم و بوسیدن جیمین از اتاق بیرون رفتند تهیونگ بعد از اینکه از بخش بیرون اومدند رو کرد به جونگکوک و گفت :گرگش جای جیمین رو گرفته و یه حسی بهم میگه این خوب نیست انگار گرگش خبر داره چه بلایی سر خانواده جیمین اومده و از قصد این سوال رو پرسید
جونگکوک :منم حسش کردم ، بهتره یه سر به دکترش بزنیم
تهیونگ :بریم .
سمت اتاق دکتر جیمین رفتند و با در زدن وارد شدن و تهیونگ رو کرد به دکتر و گفت :سلام آقای دکتر میخواستم شرایط جیمین رو بدونم
دکتر با دیدن جانشینان دو پک کیم و جئون با احترام بلند شد و با اشاره به کاناپه گفت :سلام آقای کیم و آقای جئون بفرمایید بشینید تا براتون توضیح بدم .
دکتر روبروی اون دو نشست و گفت :راستش همون‌طور که پیداست و گویا متوجه شدید امگای جوان بعد از اتفاقاتی که در حضورشون برای خانواده اشون میفته متاسفانه سکته خفیف میکنند و بیهوش میشن و به خاطر همین موضوع و اینکه نمی‌خوان اتفاقی که برای خانواده اشون افتاده رو باور کنند جای خودشو به کالبد گرگش که از  همه نظر قویتره دادن تا از خودش محافظت کنند اما راستش اینکار شاید در لحظه اول کار بسیار خوبی باشه اما به مرور خطرناک میشه و باعث ازبین رفتن ارتباط بین کالبد گرگ و انسان حتی منجر به از بین رفتن یکی از کالبد ها میشه و باید امگای جوان دوباره کنترل بدنشون رو بدست بگیرن تا این اتفاق براشون نیفته .
جونگکوک : راهکاری برای جابجا کردن دو کالبد هست؟؟
دکتر :هست اینکه یه آلفای خون خالص زیر سلطه ببردش و بهش دستور بده که فعلا این موضوع رو پیشنهاد نمیکنم
تهیونگ :چرا؟
دکتر :به خاطر شرایط روحی و جسمیشون کار بسیار بسیار خطرناکیه
جونگکوک :راه دیگه ای نیست
دکتر :چرا منتظر بمونیم و بذاریم تو یکماه آینده دو کالبد خودشون به مرور جابجا بشن و اگه نشدند یه راه دیگه هم هست اونم جفت شدنش با آلفای خون خالص هست که الفاش از طریق باند بینشون و هورمون هاش اون رو مجبور به جابجایی کنه که این اتفاق فعلا برای بعد ضعیفش خوب نیست چون فکر نکنم با این حالش بتونه گاز گرفته شدن توسط یه آلفای خون خالص و مارکش رو تحمل کنه باید ببینیم وضعیت جسمی و روانیش توی یکماه آینده چطور میشه .
تهیونگ ؛کی میتونیم از اینجا ببریمش ؟؟
دکتر :اگه وضعیتشون استیبل بمونه فردا بعدازظهر میشه مرخصشون کردالبته! اونم با اما اگر خاصی .
جونگکوک : چه اما و اگری؟؟؟
دکتر :اینکه توی یک محیط آروم و دور از تنش قرار بگیرن و بهتر هست فعلا از اتفاقی که افتاده هم خبردار نشن .
جونگکوک و تهیونگ بعد از شنیدن صحبت های دکتر ازش خداحافظی کردن و از دفترش خارج شدند و سمت کافه تریا بیمارستان رفتند و بعد از گرفتن یه قهوه سمت یکی از میز و صندلی های کافه رفتند و نشستند و جونگکوک گفت :بهتره به خانواده در مورد شرایط جیمین بگیم و در جریان بذاریمشون شاید مجبور شدیم فردا بعد از مرخص شدنش برای یه مدت کلا از سئول و اتفاقاتش دورش کنیم
تهیونگ :موافقم یکیمون باید بره عمارت جئون و همه چیز رو توضیح بده
جونگکوک :من میرم و بعد از صحبت و مشورت با خانواده برمی‌گردم البته با اتفاقی که افتاده باید ببینم کسی هست که بشه باهاش حرف زد یا نه .
تهیونگ :باشه
بعد از خوردن قهوه هر دو از کافه تریا بیرون زدند و جونگکوک سمت پارکینگ بیمارستان رفت و تهیونگ سمت بخش مراقبت های ویژه رفت
Pov  :یونگی
همراه نامجون و دو مامور پلیس به ایستگاه پلیس و اتاق بازجویی رفتند و بعد از تماس یونگی با وکیل خانوادگی جئون ،وکیل چا اون وو خودش رو رسوند و پیش نامجون رفت که در اتاق بازجویی دادستان پرسید جئون نامجون شما صاحب کمپانی داروسازی جئون هستید؟؟
نامجون :خیر من معاون کمپانی هستم رئیس اصلی پدرم هستند که الان کره است
دادستان اما اینجا نوشته شما صاحب  کمپانی جئون  هستید ؟؟؟

نامجون :بله هستم اما نه داروسازیش من صاحب شرکت طراحی لباس جئونم و باید بگم حسابرسی هام هیچ مشکلی نداشته این چیزی جز تهمت و افترا به هر دو کمپانی نیست .
دادستان :اما ما مدارکی داریم که نشون دهنده پولشویی این دو کمپانیست .
وکیل چا :چ مدارکی؟؟؟
دادستان :شهادت دستیار اصلی جناب جئون و پرینت حساب های آقای جئون که نشون دهنده نقل و انتقالات مبالغ هنگفت به حسابهایی در کشور کره است و اینکه این دو کمپانی در عرضه و فروش اسلحه هم دست دارن ‌.
وکیل چا :دادستان خودتون هم میدونید این مدارک برای نگه داشتن یا حتی اتهام به موکل من کافی نیست  بخاطر اینکه کمپانی های به این بزرگی همیشه دشمن های زیادی دارن که سعی بر زمین زدن شون دارن این مدارک شما پایه ای ندارند چون این انتقال های پول از طریق شرکت جئون به یکی از زیر مجموعه های خودش برای تاسیس و ساماندهی شعبه ۲ بوده و فرد ی که به عنوان شاهد معرفی کردید دستیار اسبق رئیسه که توسط پلیس برای دزدی از شرکت جئون و افشای پرونده های محرمانه کمپانی جئون تحت پیگرد قانونی هست و الان که متوجه شدید این گزارش درست نیست من و موکلم میتونیم بریم
دادستان نگاهی به مدارک کرد و به نامجون و گفت : البته و  معذرت می‌خوام برای اینکه مزاحم وقت شریفتون شدیم ما هم ماموریم و معذور
نامجون : خواهش میکنم و بهتره دفعه بعد قبل از دادن حکم و احضار شخص خوب در مورد صحت مدارکتون تحقیق کنید بریم وکیل چا
از اتاق بازجویی بیرون اومدند و سمت  یونگی رفتند یونگی پرسید :چیشد؟؟؟
وکیل چا :هیچی حل شد بریم

Ice Omega Место, где живут истории. Откройте их для себя