تهیونگ گوشیش برداشت و گروه درست کرد و جیمین و جونگکوک ادد کرد و گفت:بفرما
جونگکوک سریع گوشیش برداشت و وارد گروه شد و جیمین آنلاین دید و تایپ کرد : سلام بیبی موچی خوبی؟
جیمین:سلام هیونگ خوبم ممنون شما خوبی؟
جونگکوک گفت:نشد دیگه ببیی موچیم شمانه
تو
جیمین:باشه هیونگ تو خوبیجونگکوک :افرین عزیزم اره خوبم موچیم
تهیونگ وارد گروه شد پیام داد و گفت: های گایز چطورین؟؟؟
جیمین:خوبم هیونگ تو خوبی؟؟؟
جونگکوک با دستش ضربه ای به سر تهیونگ زد
و تو گروه پیام داد :منم خوبم ته ته تو خوبی ؟
تهیونگ :عالیم گایز
جونگکوک :گایز من میخوام شهر بگردم کدومتون منو همراهی میکنه ؟؟؟
تهیونگ پوزخند مرموزی زد و تایپ کرد :شرمنده کوک من نمیتونم امروز برای ویدیو کلیپ با اعضا تمرین دارم
.
جیمین : هیونگ من ۲ ساعت با ته هیونگ تمرین دارم برای ضبط موزیک ویدیو ش ولی بعدش بیکارمکوک نگاهی به تهیونگ کرد و گفت:نمیشه سوژمون امروز با من بگذرونه بیخیال کلیپ بشی فردا ببرش
تهیونگ گفت:باشه ولی فردا حتما باید باشه اصلا چطوره امروز کنسل کنی فردا که من کار ندارم باهم بریم
کوک گفت:ن با من راحت نیست میخوام تنها باشم باهاش و دلشو ببرم بالاخره قرار مادر توله هام باشه
تهیونگ قهقهه ای زد و گفت : عوضی خودمی
باشه الان اوکیش میکنم تمرین ضبط شو میندازم فردا خوبه؟؟؟کوک گفت:عالیه
تهیونگ تو گروه پیام داد :موچی عزیزم مشکلی نیس امروز با کوک برو بیرون اگه فردا اوکی هستی ضبط میندازیم فردا
جیمین گفت:میدونی که هیونگ تا جواب امتحان تخصصم نیاد بیکارم مشکلی نیس
کوک گفت:پس عالیه موچی یکساعت دیگه اماده باش میام دنبالت ادرستو از ته میگیرم
جیمین :هیونگ اگه ماشین نداری مال من هست میخوای من بیام دنبالت ؟
کوک : نه عزیزم ماشین هست فقط تو تا یکساعت دیگه آماده باش
جیمین :چشم هیونگ
از گروه خارج شدن و کوک به تهیونگ نگاه کرد و گفت خوب لاو الان نوبت منه دل سوژه مون ببرم بنظرت چ کنم
تهیونگ گفت:راستش دلبری خوب بلدی فقط حواست باشه عاشقش نشی
کوک : آخه من تا وقتی تو را دارم چطور میشه عاشق سوژه مون شم
تهیونگ ؛امیدوارم
کوک بوسه به لبای تهیونگ زد وگفت:من برم اماده شم واسه دلبری
تهیونگ خندید گفت: باشه من باید اماده شم و برم پیش اعضا
باهم به سمت کلوز روم رفتن و اماده شدن هر کدوم خونه را به سمت مقصدش ترک کرد .
جیمین
با اوکی دادن به هیونگ از گروه خارج شد و گوشیشو کنار گذاشت و به سمت کلوز رومش رفت شروع به اماده شدن کرد بعد اینکه اماده شد هنوز نیم ساعت تا امدن هیونگش وقت بود
واسه همین برای خودش قهوه درست کرد بااوماش تماس تصویری گرفت
با وصل شدن تماس گفت :سلام اوما
مادر جیمین: سلام عزیزم خوبی عشق من
خودشو لوس کرد و با بغض گفت :نه نیستم
مادر جیمین:چرا فداتشم
جیمین:دلم براتون یه ذره شده کی برمیگردین؟؟؟
مادر جیمین:راستش معلوم نیست جیمینم حال
هربوجی ات زیاد مساعد نیست پدرت نمیتونه تنهاش بذارهجیمین:پس من چی الان چند ماهه نتونستم بغلتون کنم
مادر جیمین:بیا کره عزیزم اینجوری با خانواده های ما هم اشنا میشی
جیمین:نمیتونممادر جیمین:چرا عزیزم
جیمین : به ته هیونگ قول دادم تو موزیک ویدیو ش باشه
مادر جیمین:همون دونسنگ هوسوک شی؟
جیمین:اره اوما
مادر جیمین: چقدر طول میکشه عزیزدلم
جیمین :نهایتا یک ماه
مادر جیمین: باشه پس وقتی کارت تموم شد بیا باشه عزیزم
جیمین:باشه اوما
مادر جیمین:عزیزدلم دارن صدام میزنن باید برن کاری نداری؟
جیمین:نه اوما میبوسمت فعلا.
مادر جیمین :منم همین طور فعلا عزیزم
تماس که قطع شد اهی کشید و با غم به عکس خانوادگیشون روی دیوار نگاه کرد و گفت :دلم براتون یه ذره شده اوما.
باصدای گوشیش بخودش اومد تماس وصل کرد گفت : بله
کوک :بیبی موچی نمیای پایین دم درم
جیمین :اومدم هیونگ
شرط اپ پارت بعد ۲۵ ووت

YOU ARE READING
Ice Omega
Werewolfمیگن افسانه برگرفته از واقعیتن این حرف همیشه برام خنده دار بوده میگفتم چرته محضه اما الان بهش رسیدم که نه برگرفته از واقعیت هاست اگه ازم بپرسین چطوری بهش ایمان اوردم فقط یک کلام میگم من خود افسانه ام افسانه ای که مسبب ظهورش مرگ پدر و مادرم و حیل...