تهکوک : سلام عزیزم
جیمین
صندلی عقب کشید و نشست و نگاهی به تهیونگ کرد و گفت: سفارش دادید هیونگ؟؟
تهیونگ با دست اشاره به گارسون کردو گفت :نه منتظر تو بودیم
بعد از اومدن گارسون :چی میل دارید ؟؟
تهیونگ با نگاهی به منو گفت :یه کاپوچینو و یک اسپرسو و دوتا تیکه کیک شکلاتی
جونگکوک نگاهی به منو کرد و گفت:یه اسپرسو دوبل و یه تیکه کیک شکلاتی
گارسون: چند دقیقه دیگه حاضره
جیمین با این حرکت تهیونگ پوزخندی زد و به فکر فرو رفت نسبت به جواب خودش مطمئن تر شد اون خوی کنترلگری الفاهای خون خالص واسه گرفتن یه سفارش نشون دادن پس زندگی با هاشون حتی با ادعای عاشق شدنشون سخته
جیمین با صدا زدنش توسط جونگکوک به خودش اومد
جونگکوک:بیبی انجل نمیخوای جوابتو بهمون بگی ؟؟
جیمین با رسیدن سفارش ها مکثی کرد و بعد از رفتن گارسون گفت:هیونگ من درموردش خیلی فکر کردم شما جفت های خوبی برای امگاتون میشید اما من یه اعتقاد های خاصی برا خودم دارم
تهیونگ :چ اعتقادی؟؟؟
جیمین :من یه ادمی هم که از همون بچگی حاضر نبودم چیزی که برای منه با کسی تقسیم کنم
جیمین با دیدن اینکه جونگکوک میخواد حرفی بزنه دستشو بالا اورد و گفت:خواهش میکنم هیونگ بزارید حرفام تموم شه بعد به حرفاتون گوش میدم
جیمین :من انحصار طلبم .
عاشق داستانای عاشقانه ام
اعتقاد دارم خدا یکی یار یکی
عاشق داستان عشق شیرین و فرهاد.رومئو و ژولیت و لیلی و مجنونم
عاشق دونفره های خاص
قلب من فقط یه خونه ی حیاط دار کوچیک که منتظر صاحب شه نه یه اپارتمان چند طبقه
هیونگا من ادم رابطه سه نفر نیستم
شاید با دیدنش تو جمع اذیت نشم و نسبت بهش خنثی باشم اما برای خودم نمیتونم باهاش کنار بیام هیونگا
راستش به راحتی با یک آلفا خون خالص نمیتونم کنار بیام چه برسه دوتاش
نه اینکه الفای خون خالص بودن بد باشه نه
فقط میدونم شماها عاشق خوی سلطهگرتونید
من متنفر از سلطه پذیر شدن .
من یه امگا با رایحه خاص پتریکورم
گونه ی من نسبت به امگا های دیگه ضعیف تر و احساسی ترن من تمام سعی ام را کردم تا این موضوع کمتر رویم تأثیر بذاره و با انتخاب شما این موضوع بیشتر به چشم میادجیمین با پایان حرفش نفس عمیقی کشید و به چشای هردو که جلوش نشستن نگاه کرد و گفت:من متاسفم نمیدونم رفتارم چطور بوده که ازش برداشت کردید به عنوان جفت دوستون دارم
اما فقط به عنوان هیونگ هام دوستون دارم جوابم نسبت به پیشنهادتون منفیه
جیمین با پایان حرفش صندلی عقب کشید و خواست بلند شه بره که تهیونگ گفت:صبر کن جیمین نمیخوای حرفای ما را بشنوی فکر نمیکنی یک طرفه به قاضی رفتی
جیمین با این حرف تهیونگ اهی کشید و نشست گفت: بفرمایید هیونگ
تهیونگ :موچی میدونم درخواست ما خاصه اما میتونیم قول بدیم رفتار سلطه گری نشون ندیم
کاری کنیم این رابطه سه نفره برات عادی شه فقط یه فرصت بهمون بده
جیمین با اشاره به کاپوچینو و کیک جلوش گفت :هیونگ شما نمیتونین قول بدید این تو خونتونه و اینکه هیونگ من میدونم که جونگکوک قراره بشه رئیس پک جئون و شما هم رئیس پک کیم
جیمین :هیونگ من از رسم دو خاندان باخبرم تنها وقتی امگاتون مارک میکنید که الفای خون خالص بعدی بدنیا بیاره ؟؟؟
جونگکوک متعجب به جیمین نگاه کرد وگفت :جیمین این از رسوم خاص دو قبیله اس که فقط اعضای خانواده ازش خبر دارن تو از کجا میدونی ؟؟؟
جیمین پوزخندی زد و گفت: کاش قبلی که سعی میکردید ادعای عاشقی کنید یه تحقیق درموردم میکردید پسرعمو
تهیونگ با شنیدن این حرف جیمین شوکه شد و دستشو گرفت و مجبور به نشستن دو باره اش کرد وگفت:چی داری میگی ؟؟؟
جیمین :من تنها....
ووت و نظر فراموش نشه خوشگلا
![](https://img.wattpad.com/cover/335194011-288-k58055.jpg)
YOU ARE READING
Ice Omega
Werewolfمیگن افسانه برگرفته از واقعیتن این حرف همیشه برام خنده دار بوده میگفتم چرته محضه اما الان بهش رسیدم که نه برگرفته از واقعیت هاست اگه ازم بپرسین چطوری بهش ایمان اوردم فقط یک کلام میگم من خود افسانه ام افسانه ای که مسبب ظهورش مرگ پدر و مادرم و حیل...