Part7

444 101 3
                                    

تهیونگ خنده ای کرد و گفت:
_ موافقم بدجور منتظر اون لحظه ام بیچاره امگا قراره اولینشو با  دو تا از خشن ترین الفا ها بگذرونه اونم وقتی که رحمی و علاقه ای در کار نیست و همزمان قراره ناتش کنن
جونگکوک پوزخندی زد و گفت:
تهیونگ :کجا؟؟؟
جونگکوک :این که امگا خودش از این موضوع خبر نداره و فکر میکنه الفاها عاشقشن درحالیکه قرار نیست حتی لیاقت مارک ما رو هم داشته باشه و فقط ابزاری واسه رسیدن ما به توله و وارث خاندان
تهیونگ خندید و گفت:
بیچاره حتی عمرشم کفاف نمیده که اینارو بفهمه
جونگکوک: تو به اون افسانه باور داری ؟..فکر نکنم واقعیت داشته باشه
تهیونگ : به نظر من پشت هر افسانه یه حقیقتی مخفی شده
جونگکوک : اخرشم من اون افسانه کاملشو وقت نشد از هربوجی بشنوم
تهیونگ  :خودم بهت میگم
جونگکوک با چشم هایی که اشتیاق درونش هویدا بود منتظر ادامه حرف تهیونگ شد
  تهیونگ : افسانه از این قراره که اگه یه امگای معمولی رو تو دوتا از الفا های خون خالص نات کنن چه اون امگا مارکشون رو داشته باشه چه نه اون امگا توله های دوقلوی اون ها را با قدرت های  قوی و خاص باردار میشه و در شب ماه کامل اخرین ماه بارداریش رو میگذرونه و اون هارو به دنیا میاره و جون خودشو از دست میده و همچنین گفته میشه یکی از دردناکترین و پرخطرترین بارداری و زایمان برای امگا هاست واسه همین بهش بارداری سیاه هم میگن و هیچ خاندانی برای جفت شدن فرزند امگاش باهامون جلو نمیاد و عطاشو به لقاش بخشیده
جونگکوک :یعنی هیچ راهی برای زنده موندن اون امگا نیست؟؟
تهیونگ : نه نیست
و از وان خارج شد و ادامه داد :
فعلا بیا از حموم بریم بیرون یه هات چاکلت خوشمزه مهمونم کن تا قشنگ ادامه شو برات بگم
بعد از دوش گرفتن به پذیرایی رفتن و خودشون مهمون هات چاکلتای جونگکوک کردن تا اینکه جونگکوک تحمل تموم شد و گفت:
تهیونگ خندید :
فضول خودمی ..تنها راه زنده موندن امگا اینکه جفت حقیقی الفاها باشه و یه امگای ماه باشه همونطور که میدونی امگاهای ماه یه امگای رهبر هستند که از نظر قدرت و رتبه هیچ فرقی با الفاهای خون خالص ندارند فقط وقتی کالبد امگای رهبرشون بیدار میشه یه رایحه خاص و کمیاب به رایحه اشون اضافه میشه  و جالب تر اینکه نیمی از  قدرت های توله هاشون موقع زایمان بهش انتقال داده میشه انگار یه جور تشکر توله ها از اوماشونه ..
و راستی  اینم بهت بگم  اخرین باری که یکی ازشون دیده شده برمیگرده به چند صدسال پیش راستش اونا از ما خطرناکتر و ترسناکترن ..اونا حاصل درد و غم زیادن میگن امگاهای ماه بعد از مردن احساساتشون که قدرتشون نشون داده میشه واسه همین بهشون امگا یخی هم میگن
جونگکوک :یعنی ممکنه الان هم از این نوع امگاها وجود داشته باشه ؟
تهیونگ : امکانش هست اما کالبد امگای ماه بیدارنشده حتی بعضی هاشون بدون اینکه از کالبد دیگه شون بدونن میمیرن ..چون حتی برای خودشونم آشکار نیست
از کجا به کجا رسیدیم
نفس عمیقی کشید و ادامه داد :
جونگکوک پوزخندی زد و گفت:
پس خوبه که نیست
راستی گروه که زدی میرم یکم با مادر توله هام اشنا شم

Ice Omega Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang