سرش رو عقب کشید و روی پایِ پسر گذاشت و چشم هاش رو بست یوهان به چشم های بسته شده اش نگاهی انداخت و لبخند غمگینی زد
جونگکوک این روزها بیش از حد غمگین بود و یوهان با هر بار نگاه کردن بهش حمله اشک به چشم هاش رو احساس میکرد و قبل از اینکه متوجه بشه اشک هاش روی صورتش میچکیدند
این حالِ جونگکوک درست بعد از غیب شدن ناگهانی دونگهان اتفاق افتاده بود درست یک هفته بعد از اون روز کذایی و اون حمله ای که به دونگهان شده بود پسر تا به امروز که 3 ماه از اون اتفاق میگذشت دیگه پیدا نشد و این قلب پسر کوچکتر رو به دلتنگی وا داشته بود
بعد از هر بار بیدار شدن از پله ها پایین میرفت و با چشم هاش دنبال اثری از پسر میگشت اما هیچ نشانی از اون جز تماس های هرشبشون پیدا نمیکرد
تماس هایی که این روزها هر چند شب یک بار اتفاق میافتاد و چشم های جونگکوک از خیره موندن به صفحه موبایل و انتظار دیدن اسم اون پسر به درد میومد به طوری که از سوزش زیاد اشک هاش روی صورتش میچکیدند و در آخر صدای هق هق هاش به گوش هوسوک و آیشا میرسید
دونگهان به پسر قول داده بود که کسی مزاحمِ اون توی مدرسه نمیشه اما فقط خودش میدونست که چقدر دلتنگِ پسرِ و ذره ای آزار و اذیت بچه های مدرسه براش مهم نیست
یوهان نگاهی به اطرافش کرد و منتظر زنگ کلاس شد تا جونگکوک رو تا کلاس همراهی کنه و این روزا انگار که یوهان نگهبان پسر شده بود
حتی حالِ یوهان هم این روز ها خوب نبود یوهانی که عاشقِ برادرش بود با اتفاقات اخیر حتی میترسید به اون پسر نگاه کنه و سعی در دوری از اون داشت و البته که تهیونگ همه این ها رو میدونست اما اون هم راه سکوت رو در پیش گرفته بود
یوهان به یاد آورد روزی رو که درباره زندگی جونگکوک همه چیز رو فهمیده بود و بعد از اون یک روز هم اون پسر رو تنها نگذاشته بود
*فلش بکش به 1 ماه بعد از ناپدید شدن دونگهان*
با تردید به خونه ای که ظاهرش ثروتمند بودن اعضای اون خانواده رو فریاد میزد نگاهی کرد و دکمه آیفون رو فشرد
+ بفرمایید؟
چند قدم عقب رفت و زمزمه کرد
+ یوهانم
+ بفرمایید داخل
در باز شد و یوهان با نفس عمیقی سری برای راننده تکون داد و با فشاری به در وارد خونه شد
نگاهی به حیاط کوچک خونه کرد و قدم های آرومش رو به سمت ساختمان خونه برداشت که در باز شد و هوسوک بیرون اومد
+ خوش اومدی
یوهان با خجالت لبخندی زد و تشکر آرومی کرد و با راهنمایی هوسوک وارد خونه شد و پاپوش هایی که جلوی پاش گذاشته شد رو به پا کرد
YOU ARE READING
Son Of The Moon🌙
Fanfiction𝑁𝑎𝑚𝑒 ↠ 𝐒𝐨𝐧 𝐨𝐟 𝐭𝐡𝐞 𝐦𝐨𝐨𝐧 𝐺𝑒𝑛𝑟𝑒 ↠Angest ,CrossOver ,Drama , Fantasy ,Romance ,Supernatural 𝐶𝑜𝑢𝑝𝑙𝑒↠ vkook 𝑤𝑟𝑖𝑡𝑒𝑟 ↠ Amaris 𝑈𝑝 𝑡𝑖𝑚𝑒↠ Saturday - دنبال شیطان میگردی؟ + آره.. اما نگفتی تو کی هستی؟ - من؟! من کسی هستم که...