متعجب پلک زد و چرخید
این مکانی که فقط سفیدی رو ساطع میکرد کجا بود؟
چرخ دوباره ای زد و گیج ایستاد
اینجا برای جهنم بودن زیادی سفید بود و برای بهشت بودن زیادی بی روح.
پس اینجا دقیقا کجا بود؟
+ بیا من به سوالاتت جواب میدم
حیرت زده چرخید که متوجه خانمی شد
خانمی که لباس سفید بلند به تن داشت و با لبخند مهربونی نگاهش میکرد
متعجب قدمی به سمتش برداشت
- اینجا کجاست؟
+ به پاسخ سوال هات میرسی ولی قبلش پلک بزن
متعجب هایی گفت و ناخودآگاه پلکی زد که متوجه رنگ گرفتن اطرافش شد
مثل نقاشی که در حال خلق اثر بود رنگ های سفید، آغشته به رنگ های تیره و روشن می شد
دوباره پلک زد و اینبار به زیر پاش خیره شد که درحال رنگ گرفتن بود
+ با من بیا جونگکوک
سرش رو بلند کرد و به دستی که سمتش دراز بود خیره شد
تمام دراماهایی که دیده بود توی سرش چرخید و از فکر مردنش لرزید و این از چشم اون شخص دور نموند
قدمی به عقب برداشت و سری به دو طرف تکون داد
- اگر همراهتون بیام پس دوستهام چی؟
آروم و با متانت خندید
+ نگران نباش.. به پشت سرت نگاه کن
بدون هیچ حرفی چرخید و به تصویری که نمایان شده بود خیره شد
سهون ، بکهیون، چانیول و هوسوک..
هر چهار نفر با نگاهی نگران به جسم بی جونش خیره شده بودند
- قراره آخرین باری باشه که میبینمشون؟
دستش آروم روی شونه اش نشست و موج آرامش به وجودش سرازیر شد
+ قرار نیست تو رو به بهشت و جهنم تصوراتت ببرم فقط میخوام باهات صحبت کنم بعد از صحبت هام پیش هیونگ های عزیزت بر میگردی
به سمتش چرخید و با تردید زمزمه کرد
- شما خدایید؟
لبخند مهربونی زد و با گرفتن دستش به حرف اومد
+ من یکی از آفریده های خداتم
بیحرف با همون لبخندش و دستی که دست جونگکوک داخلش بود حرکت کرد وبا دست آزادش اشاره ای کرد که دری باز شد
+ حرف هایی که میزنم، چیزهایی که میبینی وقتی به هوش بیای یادت نمیاد اما تا وقتی که زمانش برسه
ESTÁS LEYENDO
Son Of The Moon🌙
Fanfic𝑁𝑎𝑚𝑒 ↠ 𝐒𝐨𝐧 𝐨𝐟 𝐭𝐡𝐞 𝐦𝐨𝐨𝐧 𝐺𝑒𝑛𝑟𝑒 ↠Angest ,CrossOver ,Drama , Fantasy ,Romance ,Supernatural 𝐶𝑜𝑢𝑝𝑙𝑒↠ vkook 𝑤𝑟𝑖𝑡𝑒𝑟 ↠ Amaris 𝑈𝑝 𝑡𝑖𝑚𝑒↠ Saturday - دنبال شیطان میگردی؟ + آره.. اما نگفتی تو کی هستی؟ - من؟! من کسی هستم که...