- کتاب جزء از کل رو خوندی؟ داستان با یک متن شروع میشه که من اون رو سال ها توی ذهنم حک کردم .. جاسپر تو اون کتاب میگه "هیچ وقت به گوشتان نمی خورد ورزشکاری حس شامه اش را در یک تصادف مرگبار از دست بدهد، آن هم به یک دلیل حسابی؛ روزگار عزم می کند چنان درس جانانه ای به ما بدهد که تا آخر عمر نتوانیم به کارش ببندیم. برای همین است که ورزشکار پاهایش، فیلسوف عقلش، نقاش چشم هایش، آهنگساز گوش هایش و آشپز زبانش را از دست می دهد. "و من؟ من اعتمادم رو به تو از دست دادم تهیونگ.. درس من اعتمادم بود
*******
آهی کشید و درمونده به دفترچه توی دستش نگاهی کرد
لیست کارهای امروزش بود و باید تک به تک رو انجام می داد
از رفتن پیش هیونگش و گرفتن کار امروز و بعد از اون رفتن به کلیسا و طلب بخشش و شاید یکم تفریح پیش هیونگ هاش؟
البته اگر کارهای نیمه وقت اجازه ای بهش میداد
+ هی کوک بیا صبحانه
صدای برادرش اون رو از فکر به کارهای امروزش بیرون کشید
آهی درمونده کشید و با نگاه کردن به آینه و تصویر خودش غرید
- چرا نمیفهمه که از این کلمه متنفرم؟
دفترچه رو داخل جیب پشتی شلوار جین زاپ دارش گذاشت و با کشیدن هودی اورسایزش روی اون، از اتاق خارج شد
جونگکوک به این باور بود که هر چقدر بیشتر لباس های اورسایز بپوشه بیشتر از دست آدم های اون منطقه در امانه، البته اگر وجود برادرش و کارهای کثیفش عکس این قضیه رو ثابت نمیکرد، میتونست روی این فکر پافشاری کنهمثل همیشه برادرش جین روی زمین پشت میز کوچک نشسته بود و مشغول خوردن صبحانه بود
جونگکوک بارها این میز و نشستن جین رو مسخره کرده بود
پسری که تو یک قصر بزرگ شده بود الان، اینجا اینطور پشت یک میز چوبی که یک جای سالمی روی اون نداشت مینشست، به میز صبحانه نگاه کرد و با قدم های آرومی جلو رفت و نشست
اگر از جونگکوک میپرسیدند احمقانه ترین تصمیمی که تو عمرش گرفته چی بوده قطعا روزی رو میگفت که پشت سر برادرش از اون قصر و اتفاقاتش دور شده بود
زندگی جونگکوک قبل از خروج از اون قصر خوب بود ولی عالی نبود. جونگکوک توی اون قصر مثل یک پرنده تو قفس بود اما این آزادی میارزید؟
جین به جونگکوکی که هالهی تاریکی دورش بود نیم نگاهی انداخت و با دلی پر درد زمزمه کرد
+ امروز کجا میری؟
تکونی خورد و چاپستیک توی دستش بی حرکت موند! حتی دلش نمیخواست صدای اون رو بشنوه
پوزخندی زد و مثل خودش زمزمه وار گفت:
- میرم سر قرار با اون یکی دوست دخترم، کجا قراره برم؟
ESTÁS LEYENDO
Son Of The Moon🌙
Fanfic𝑁𝑎𝑚𝑒 ↠ 𝐒𝐨𝐧 𝐨𝐟 𝐭𝐡𝐞 𝐦𝐨𝐨𝐧 𝐺𝑒𝑛𝑟𝑒 ↠Angest ,CrossOver ,Drama , Fantasy ,Romance ,Supernatural 𝐶𝑜𝑢𝑝𝑙𝑒↠ vkook 𝑤𝑟𝑖𝑡𝑒𝑟 ↠ Amaris 𝑈𝑝 𝑡𝑖𝑚𝑒↠ Saturday - دنبال شیطان میگردی؟ + آره.. اما نگفتی تو کی هستی؟ - من؟! من کسی هستم که...