Part 26

14 2 0
                                    

تند و بی وقفه برای بکهیون سر تکون داد و با زدن شماره پسر تویِ موبایلش به سمت در دوید و در همون حال داد زد

- بعداً میبینمت هیونگ

و از خونه بیرون زد و پله ها رو دو تا یکی کرد و خودش رو به ماشینی که دونگهان و یوهان داخل اون بودن رسوند

+ جین ما رو می‌کشه جونگ­کوک

پسر لبخند دندونی به برادرش زد و دونگهان نتونست جلوی خودش رو بگیره و درحالی که می­‌خندید به راننده اشاره کرد تا حرکت کنه

تمامِ چند ساعتِ گذشته رو جونگ­کوک در کنار بکهیون گذرونده بود و از زندگی پسر چیزهای زیادی فهمیده بود

مثلا اینکه بکهیون خیلی وقت بود مدرسه رو تموم کرده بود و با چانیول بخاطر دستور رئیس گروهشون تو اون مدرسه به بچه ها موسیقی یاد می‌دادند

بکهیون به جونگ­کوک گفته بود که یکی از دوستای صمیمیِ کریستینِ و جونگ­کوک قراره اون رو تویِ شرکت هر روز ببینه اما به پسر نگفته بود چه نقشی تویِ شرکت داره و پسر رو تویِ کنجاوی خودش رها کرده بود

هر دو پسر ساعت هایی که کنار هم بودن رو به خوبی سپری کرده بودند، جونگ­کوک به پسر بزرگ‌تر با شیطنت تمام تویِ آماده شدن غذا کمک کرده بود و بکهیون حسابی از دست پسر حرص خورده بود

جونگ­کوک حس می­‌کرد با وجود بکهیون حالش نسبت به روزهای قبل بهتره و این رو حتی دونگهان و یوهان بعد از چند ساعت دوری متوجه شده بودند

پسر با استرس کف دست هاش رو به هم زد و به دونگهان نگاه کرد

-  استرس دارم

دونگهان لبخند مهربونی بهش زد و گفت:

+ جین یکم سخت گیر هست اما مهربونه فقط امیدوارم گذرت به کریستین نیفته اون جداً تویِ کار وحشیه

جونگ­کوک با شنیدن اسمِ کریستین بینیش رو چین داد و با گفتن ایشی نگاهش رو از برادرش گرفت و باعث خنده آروم اون دو نفر شد

با زدن لبخند کوچکی به بیرون و مسیری که طی می­شد خیره شد و تویِ دلش خداروشکر کرد که اگر تو این دنیا گیر کرده حداقل کسایی رو داره که باعث آرامشش بشند

به محض ایستادن ماشین یوهان با شیطنت خندید و گفت:

+ به محلِ کارت خوش اومدی هیونگ

با استرس لبخندی زد و از ماشین پیاده شد و به اون ساختمون بزرگ نگاه کرد

پسر الان متوجه حرف بکهیون می‌شد، تهیونگ واقعا پولدار بود

دونگهان که متوجه استیصال جونگ­کوک شده بود اشاره ای به یوهان کرد تا به داخل بره و یوهان با تکون دادن سرش وارد شرکت شد

دونگهان قدمی به جلو برداشت و رو به روی پسر قرار گرفت و دیدِ جونگ­کوک به اون ساختمون غول پیکر رو گرفت

Son Of The Moon🌙Où les histoires vivent. Découvrez maintenant