Part 34

13 0 0
                                    

** فلش بک**

- این‌ها..

آب دهنش رو فرو داد و با ترس به اون تصاویر نگاه کرد

ذهن جونگ­‌کوک تصاویری که دیده بود رو باور نمی‌کرد

+ برای سالم نگه داشتنت هر کاری کردم بخاطر پاک بودن روحت باز هم هر کاری می‌کنم

به سمتش چرخید و با چشم‌های به اشک نشسته زمزمه کرد

+ وقت رفتنه

نفس عمیقی کشید و غرید

- فکر کردی دستِ خودته؟ این که جونگ­‌کوک رو بکشونی اینجا و بخوای بهش نشون بدی قراره چه گندی به زندگیش بزنند؟

زن تکونی خورد و با چشم‌های گرد شده نگاهش کرد

- راست می‌گند که از وقتی جانشینتون رو گم کردید عقل و درایتتون رو هم همراه باهاش گم کردید الهه ماه

زن تازه متوجه شده بود که اینی که رو به روش ایستاده گرگِ درونِ جونگ­‌کوکه و متوجه نمی‌شد چطور پسر به سطح اومده

- فکر می‌کنید کار درست رو دارید می‌کنید؟ این که جونگ­‌کوک رو بیارید تو این اتاق و بهش این صحنه‌ها رو نشون بدید و تو آینده وقتی پا به اینجا گذاشت همه چیز یادش بیاد؟

+ تو داری از تهیونگ دفاع می‌کنی؟

پسر ناخودآگاه غرید

- نمی‌تونم ازش دفاع نکنم. اون جفتمه، اگر جفتِ حقیقی من نبود هیچ موقع از گناهانش نمی‌گذشتم اما فکر می‌کنید الان می‌تونم کاری بکنم؟

+ پس می‌خوای اجازه بدی هر کاری که دوست داره با زندگیتون بکنه؟

نگاهش رو از زن گرفت و به تصویر مقابلش دوخت. به جایی که دو گرگ کنارِ هم خوابیده بودند و نسیمِ بهاری خزهاشون رو نوازش می‌کرد

- من نمی‌تونم این کار رو بکنم. من گرگِ تهیونگ رو می‌خوام و اون هم همینطور اما نمی‌تونم از گناهانشون هم بگذرم فقط می‌تونم منتظر بمونم تا ببینم آینده قراره چطور پیش بیاد

با عصبانیت اشاره‌ای به تصویر کرد

+ آینده تو و تهیونگ اینه جونگ­‌کوک، می‌بینی این رو؟

نگاهِ غمگینش رو به زن دوخت و زمزمه کرد

- آینده رو خودمون رقم می‌رنیم سرنوشت دستِ ماست پس قرار نیست بابت اون تصویر بخوام زندگی رو برای خودمون سخت کنم

+ پس می‌خوای سکوت کنی؟ می‌خوای چشم‌هات رو اینکه تهیونگ دستور قتلتون رو داده ببندی؟

سرش رو پایین انداخت و با نفسِ عمیقی عقب‌گرد کرد و لب زد

- حق با شما بود وقتِ رفتنه

پایان فلش بک**

+ بهم گفتی آینده رو خودمون رقم می‌زنیم اما آینده داره خط داستانی خودش رو طی می‌کنه

Son Of The Moon🌙Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin