با حس کشیده شدن انگشتهایی روی پوستش نفس عمیقی کشید و به آرومی پلک زد
چشمهاش محتاج خواب بودند و از طرفی مغزش دستور به بلند شدن میداد
بارِ دیگه پلک زد و با خمیازه بلندی چشمهای خوابآلودش رو باز کرد و به کسی که کنارش نشسته بود نگاه کرد
+ ساعتِ خوابت رو تنظیم کرده بودم اما انگار گرگِ درونت از همین الان با من سرِ ناسازگاری گذاشته
جونگکوک لبخند آرومی زد و سعی کرد توجهای به دستِ تهیونگ که روی صورتش بود نکنه
دستهاش رو دو طرف بدنش روی تخت گذاشت و بدنِ خستهش رو بلند کرد و به تاج تخت تکیه داد و به این ترتیب دست تهیونگ از صورتش جدا شد
- دونگهان کجاست؟
تهیونگ نیم نگاهی به دستش انداخت و با نیشخندی خم شد و با برداشتن ساعتش از روی میز زمزمه کرد
+ بهتره یه مدت از هم دور باشید
ابروهای جونگکوک بالا پرید و متعجب به تهیونگ نگاه کرد
- چرا؟ چه اتفاقی افتاده مگه؟
+ الان نمیتونم توضیحی بهت بدم اما طبق صحبتهای پدرت ممکنه که قبل از اینکه پیوندمون کامل بشه مشکلی برات پیش بیاد پس بهتر بود دونگهان مدتی رو خونه پدرت بمونه
سرش رو بلند کرد و به جونگکوکی که بهت زده پشت سر هم پلک میزد خیره شد و لبخندی به چهرهاش زد
- من.. من پدر دارم؟
تهیونگ که خوب زیر و بم پسر رو شناخته بود خودش رو متعجب نشون داد
+ پس چطوری به دنیا اومدی؟
- نه من فکر کردم پدرم مرده چون هیچ خبری ازش نیست
پسر بزرگتر هومی گفت و سر تکون داد
+ پدرت زنده است و رهبرِ پکِ پیشگوهاست اون پیشگویِ آینده است
چشمهای جونگکوک گرد شد و با هیجان کمی به جلو خم شد
- ولی دونگهان درباره این پک حرفی نزده بود
+ چون این پک سالها پیش وقتی که نتونستند اون کشتارِ عظیم پک آتش و ماه رو پیشبینی کنند اخراج شدند
- چرا تا به حال ندیدمش؟
+ این برمیگرده به حرفهایی که باید صبر کنی تا زمانش برسه
با وجود اینکه راضی نشده بود اما سری تکون داد و دوباره به تخت تکیه داد و نگاهش رو به دستهاش دوخت
تهیونگ به خودش قول داده بود که افکار جونگکوک رو نخونه ولی اگر این کار رو میکرد میتتونست متوجه بشه که جونگکوک چطور نقش بازی میکنه و از خیلی چیزها خبر داره
YOU ARE READING
Son Of The Moon🌙
Fanfiction𝑁𝑎𝑚𝑒 ↠ 𝐒𝐨𝐧 𝐨𝐟 𝐭𝐡𝐞 𝐦𝐨𝐨𝐧 𝐺𝑒𝑛𝑟𝑒 ↠Angest ,CrossOver ,Drama , Fantasy ,Romance ,Supernatural 𝐶𝑜𝑢𝑝𝑙𝑒↠ vkook 𝑤𝑟𝑖𝑡𝑒𝑟 ↠ Amaris 𝑈𝑝 𝑡𝑖𝑚𝑒↠ Saturday - دنبال شیطان میگردی؟ + آره.. اما نگفتی تو کی هستی؟ - من؟! من کسی هستم که...