عصر بخیر
*گذاشتن ظرف زیتون وسط حرمسرا
نذری عه بردارید🫒✨️*با تشکر از گوجه برای کمک در ایده پردازی🍅
_________________________________________
- شرکت کنندهی شماره سه، جونگکوک جئون. با اسب هانوورین مشکی، کلاریس. واقعا چموش به نظر میاد.
- پرش از مانع یک. به نظر میاد که براش مثل آب خوردن بود.
- مانع سوم بلندترین مانع مسابقهست. بریم ببینیم که این سوارکار آسیایی چجوری ردش میکنه و... خیلی عالی پرید! محشر بود!
کشیدن افسار، پرش های محکم و پر قدرت، فرود سُم های سیاه رنگ اسب روی خاک زمین مسابقه از صحنه هایی بود که توسط دوربین تهیونگ ثبت میشد.
جونگکوک اسب رو به سمت مانع های پرش هدایت میکرد و چشم های تهیونگ، از پشت دوربین، شکارگر ریز به ریز حرکات مرد کوچکتر بود. لباس سوارکاری سیاهرنگش، حسابی به تنش نشسته بود. هر چند تهیونگ خیلی از اون شلوار تنگ و مشکی رنگ راضی نبود. دوربین تهیونگ کوچکترین جزئیات رو هم ثبت میکرد.
مرد سوارکار از مانع چهارم و پنجم که پشت سرهم قرار گرفته بودن هم پرید. سرعت متناسبی داشت و قطعا برای مسابقه، وقت اضافه هم میوورد.
تهیونگ لبش رو تر کرد و لنز رو چرخوند. مانع بعدی کوتاه اما طولانی بود. چیزی که میدونست نباید برای جونگکوک خیلی سخت باشه. پس زوم کرد تا موقع خم شدن جونگکوک روی گردن اسب، بهترین عکس مسابقه رو بگیره. هر چند بی دلیل لب میگزید و دلش میخواست پرش بعدی زودتر به اتمام برسه.
لبخندی روی لب جونگکوک بود. داشت از مسابقهش لذت میبرد و از اسبش راضی بود. کلاریس قوی ترین اسبِ اصطبل جونگکوک بود. اسبی آلمانی که توی یک مزایده، به قیمت وحشتناکی خریده بود؛ البته با کمک تهیونگ!
- اوه انگار مشکلی پیش اومده!
صدای گزارشگر باعث شد تهیونگ به خودش بیاد.کلاریس به طرز عجیبی از پریدن عقب نشینی کرده بود و سم هاش روی خاک کشیده میشدن. جونگکوک با پیشونی عرق کرده و نگاهی متعجب، سعی داشت اسب رو به مسیرش برگردونه. اما کلاریس شروع به لگد زدن کرد، انگار عصبی و وحشت زده شده بود و جونگکوک نمیدونست علت چیه.
تهیونگ دفعات زیادی، افتادن جونگکوک از روی اسب رو دیده بود اما مرد کوچکتر همیشه بلد بود موقع افتادن، چه تکنیکی رو به کار ببره تا روی پاهاش فرود بیاد و اسب رو رها کنه. بدنش برای این کار ورزیده بود و خیلی اوقات وقتی اسب رم میکرد، میتونست آرومش کنه و کنترل رو دوباره به دست بگیره.
اما به نظر میرسید این بار، روش های قبلی روی کلاریس اثری نداشتن. اسب سیاهرنگ جونگکوک قوی بود اما گاهی سرکشی میکرد. این مسئله باعث شده بود تا تهیونگ بار ها از جونگکوک بخواد برای مسابقات تنش زا از اون اسب استفاده نکنه. ولی جونگکوک از رام کردن اسب ها لذت میبرد و انگار به خودش مطمئن تر از اینها بود تا با اسب دیگهای توی مسابقه ثبت نام کنه.
![](https://img.wattpad.com/cover/348242940-288-k849723.jpg)
YOU ARE READING
GREY • 𝘝𝘬𝘰𝘰𝘬
Fanfictionجونگکوک و تهیونگ ازدواج کردن، اونا حتی یک دختر شونزده ساله دارن. توی زندگیِ اونا چیزی به اسمِ قسط، بدهی، کمبود مالی یا اجناس ارزون قیمت معنایی نداره. پس چی باعث شده که جونگکوک خودش رو دور از همسرش توی سرمای ونکوور به مدت سه سال حبس کنه؟ چی باعث شده...