𝐏𝐚𝐫𝐭.26

1.9K 225 25
                                    

«زمان‌حال»

_ولی من باید ایشون رو ببینم!

_ شما وقت قبلی ندارید آقای کیم،آقای جئون الان تو جلسه هستن و نمی‌تونین ملاقاتشون کنید!

کلافه هوفی کشید و موهاش رو چنگ زد،چشم غره‌ای به منشی زبون نفهم رفت و با برداشتن برگه‌ها از دفتر بیرون بیرون اومد.
دکمه‌ی آسانسور رو محکم فشرد و با حرص با پاهاش روی زمین ضرب گرفت.

"که تو جلسه‌اس آره؟؟باشه جئون بچرخ تا بچرخیم...فکر کرده من احمقم هه!"

_ابله!

در آسانسور باز شد ولی قبل از این‌که سوار بشه یونجون همراه با جیمین رو دید که از آسانسور بیرون اومدن.یونجون با دیدن تاتای عزیزش جیغ کوتاهی کشید و پاهای تهیونگ رو با اون دست‌های کوچولش بغل کرد.

_تاتااااا!دلم برات تنگ شده بود!

لبخند گشادی زد و یونجون رو بغلش گرفت.جیمین با دیدن تهیونگ سرس تکون داد و لبخندی زد.
یونجون گردن تهیونگ رو کلی بوس کرد و بو کشید...اون پسر کوچولو عاشق توت‌فرنگی بود و این بویی که از گردن تاتاش میومد بی‌شباهت به اون بو نبود!

_یونجون! تمام گردنم رو خیس کردی وروجک.

یونجون بالاخره بعد از کلی بوس و بغل سرش رو بالا آورد و ابرویی بالا انداخت.

_یونی بایدم خیس می‌کرد دلش برای تاتا تنگ شده...

بعد لب‌هاش رو جمع کرد و چشم چرخوند.

_حتی ددی هم تاتا رو برای یونی نیاورد!

جیمین ریر خندید و چشمکی به یونجون زد،تهیونگ در دل پوزخندی زد ولی با لحن کاملا مظلومی گفت:

_آره یونجونی ددیت نمی‌ذاشت من بیام ببینمت اون خیلی بی‌رحمه!

"آره یونجون ددیت یه لجباز عوضی و زوگوعه!ولی من خوب بلدم چه جوری این ددیِ خودخواه و جذابت رو رام کنم!بشین و ببین جئون که چه جوری پوزت رو زمین میمالم"

_هییین! ددی نمی‌ذاشت تو بیای پیش یونی؟؟

لب‌هاش رو کمی جمع کرد و سری تکون داد.یونجون با اخم های کیوتی که روی صورتش نشست سریع خودش رو از بغل تهیونگ پایین آورد.

_ددیییییییی!!!

جیغ بلندی کشید و بدو بدو سمت اتاق پدرش رفت و با یه ضرب بازش کرد.تهیونگ با افتخار شونه‌ای بالا انداخت،جیمین با تاسف سری تکون داد و خندید.

_خب قبول می‌کنم خوب بلدی از نقطه ضعف جونگ‌کوک استفاده کنی تهیونگی.

_اوه البته جیمینی اون تخس عوضی باید بفهمه دنیا دست کیه درسته؟

تهیونگ سمت جیمین خم شد و چشمکی زد.جیمین نیشخندی زد و بعد از نگاه کردن به ساعت گوشیش روبه تهیونگ گفت:

𝐒𝐭𝐫𝐚𝐰𝐛𝐞𝐫𝐫𝐲ᵏᵒᵒᵏᵛWhere stories live. Discover now