𝐏𝐚𝐫𝐭.20

2K 248 39
                                    

چیزی نیست قراره کمی ساندیس بخورن:)🔞


_به‌درک!الان آخرین چیزی که بهش فکر می‌کنم اون دیک مغزائه!

بدون این که فرصت حرف زدن به تهیونگ بده لب‌هاش رو محکم روی لب‌های خرس عسلیش کوبید.مک های محکمی به لب‌های تهیونگ میزد و اجازه‌ی همکاری بهش رو نمی‌داد.
درآخر تهیونگ بی‌طاقت دست‌هاش رو دور گردن جونگ‌کوک حلقه کرد و صورتش رو از خودش دور کرد.درحالی که نفس نفس می‌زد لیسی به لب‌های قرمز و خون مرده‌اش زد و و بیشتر به جونگ‌کوک چسبید.

_آره جئون جونگ‌کوک به درک و من...فاااک،همین الان می‌خوامت مرتیکه فاکر!!

و بعد تنها چیزی که تهیونگ فهمید لب‌هایی بود که رسما داشت لب‌هاش رو می‌درید و مثل گرگ گازش می‌زد.جونگ‌کوک تحریک شده بود و حقیقتا مغزش درست کار نمی‌کرد ولی چه اشکالی داشت انجامش بدن؟!
به‌هر حال اون‌ها چندباری باهم عشق بازی کرده بودند و تجربه‌ی کافی برای سکس رو داشتن.

_ف... فااااک....ج... جونگ‌کوک لب‌هام رو دیگه حس نمی‌کنم عوضی!

تهیونگ لب‌هاش رو به زور از دهن جونگ‌کوک بیرون کشید و غر زد،اما جونگ‌کوک نیشخند پرنگی زد و برای باز دوم لب‌هاش رو گیر انداخت.لب‌های مارشمالویی تهیونگ رو محکم مک می‌زد و از طرف دیگه درحال درآودرن شلوار تهیونگ بود.
لب‌هاش گزگز می‌کرد ولی اهمیتی نداد و دست‌هاش رو دور گردن جونگ‌کوک حلقه کرد و متقابلا جواب بوسه‌های وحشیانه‌اش رو می‌داد.در آخر جونگ‌کوک کلافه و با اخم پرنگ لب‌های تهیونگ رو ول کرد و غر زد.

_چرا شلوارت ان‌قدر باید تنگ باشه؟!

با دودستش محکم شلوار رو پایین کشید جوری که تهیونگ تکون محکمی روی تخت خورد و کمی پایین سر خورد.خندید و با انگشت اشاره اش گره ابروهای جونگ‌کوک رو لمس کرد.

_نیازی نیست ان‌قدر هول باشی جئون!

_وقتی داشتی روش می‌پریدی باید اینارو می‌گفتی عزیزم...

بعد از حرفش تیشرت خودش رو تهیونگ رو سریع درآورد شلوارش رو پایین‌تر کشید و با باکسر مشکی رنگش دوباره روی تهیونگ خم شد.این‌بار سرش رو سمت گردن عسلی و خوشبوی پسر برد و نقطه به نقطه‌اش رو می‌مکید و ردهای قرمز به‌جا می‌ذاشت.
تهیونگ که گردنش حساس ترین نقطه‌ی بدنش بود نالید و به موهای جونگ‌کوک چنگ زد.اما جونگ‌کوک هنوز درحال جولان دادن داخل گردن پسر کوچک‌تر بود از لاله‌ی گوشش تا ترقوه‌هاش رو به طور وسوسه انگیزی لیسید و بوسه‌ای روش گذاشت.

_هوممم مزه‌ی عسل می‌دی ته...

تهیونگ تو اوج حس خوب خندید و پایین تنه‌اش رو به عضو جونگ‌کوک کشید و کمرش رو قوص داد.

_خیلی داری لفتش می‌دی جونگو...نظرت چیه تمومش کنی هوم؟

_با کمال میل بیبی وقتی منتظری چراکه نه؟!

𝐒𝐭𝐫𝐚𝐰𝐛𝐞𝐫𝐫𝐲ᵏᵒᵒᵏᵛWhere stories live. Discover now