سلام لاولیا
قبل از شروع فیک لازم دونستم چندتا چیز رو باهاتون در میون بذارم
اول اینکه ژانر این فیک فقط و فقط به خاطر امپرگ بودنش امگاورسه، پس با ژانرهای دیگه ی امگاورس فرق داره
درسته الان علم به قدری پیشرفته شده که آقایون هم میتونن باردار شن ولی قاعدتا این بارداری بطور طبیعی رخ نمیده! برای همین برای ریل تر شدن فیک ژانرش رو امگاورس کردم
تو دنیای امگاورس من چندتا قانون هست که با تموم ژانر های مشابهش ممکنه فرق داشته باشه
۱.دنیای امگاورس من مدرنه پس با طبقه بندی آلفا و بتا و امگا مواجه نیستیم
۲.فورمون ها زیاد تو دنیای من جا ندارن! پس زیاد از فورمون ها صحبت نمیشه
۳.به هیچ عنوان آلفا ها و بتا و امگا به فرم گرگشون تبدیل نمیشن
۴.چیزی به نام جفت حقیقی وجود نداره
۵.آلفا ها میتونن چند تا میت داشته باشن ولی مارکشون رو فقط میتونن به یه نفر بدن
۶.دوره ی رات و هیت وجود داره ولی زیاد ازش صحبت نمیکنم چون اصولا زیاد اسمات نویس نیستم! ولی خب چون متاسفانه ژانر اسمات خیلی پر طرفداره منم ازش استفاده میکنم ولی اینطوری نیست که تماما به خاطر رات و هیت اسمات بنویسم و اینکه آلفاها فقط درصورتی وارد رات میشن که امگاشون وارد هیت شده بود
۷.درسته گفتم طبقه بندی نداریم ولی تو دنیای من خانواده های متعصبی داریم که روی فرزندهای امگاشون حساسن!
ممکنه با خوندن این فیک سخت گیری ها و تعصبات براتون غیر واقعی به نظر بیاد ولی خب از الزامات فیک بود
همونطور که تو خلاصه گفتم تهیونگ تو یکی از همین خانواده های تعصبی به دنیا اومده پس مجبوره به حرف خانوادش به طور کامل گوش بده و طبق خواسته ی اونا رفتار کنه.....به خاطر زیباییه بیش از حد تهیونگ و همچنین خاص بودنش بین تمام امگا ها خانوادش خیلی بهش سختگیری میکنن و اون مجبوره برای پوشوندن موهای طلاییش کلاه سرش بذاره! تا زمانی که با یک آلفا میت بشه
لاولیا، این فیک تقریبا طولانیه و اوایلش آروم پیش میره پس ازتون میخوام که بهش فرصت بدین و بهش اعتماد کنین، چون مطمئنم ازش خوشتون میاد
لاولیایی که کار قبلیه من رو خوندن اگه دوسش داشتن قطعا این رو هم دوست دارن پس فقط به من و این فیک اعتماد کنین و باهام همراه بشین
فکر نمیکنم دیگه چیزی رو جا انداخته باشم....پس بریم و با هم پارت اول رو شروع کنیم
YOU ARE READING
All of my heart is yours
Fanfictionتهیونگ، امگاییه که تو یه خانواده ی متعصب به دنیا اومده یه روز که داره از مدرسه بر میگرده مزاحمتی براش ایجاد میشه و بعد از اون به خاطر حرفایی که پشتش میزنن به انتخاب خانوادش با سوجون آلفایی از یک خانواده ی اصیل ازدواج میکنه ولی بعد از چند سال به خاطر...
