part 18

2.1K 376 201
                                    

این پارت کوتاه به مناسبت تولد یکی از ریدرام آپ شده
نازنینم! تولد مبارک لاو🥳🥰
امیدوارم به تموم ارزوهای قشنگت برسی🫂💜💚
****************************************************

جونگکوک با چشایی مشتاق به جیمین نگاه کرد و در حالی که بهش کمک میکرد که از تخت پایین بیاد گفت

+آروم عزیزم

حال جیمین بهتر بود ولی هنوز چهره ش زرد و بی حال بود. جونگکوک زیر بازوش رو گرفت و به ارومی با هم از اتاق خارج شدن. بالاخره امروز مرخص شد و میتونست به خونه بره

سولگی و کیوهیون برای استقبال از دامادشون منتظر ایستاده بودن و وقتی که جیمین و جونگکوک وارد شدن سولگی جلو رفت و کوتاه جیمین رو بغل کرد

سولگی_خوشحالم که به خونت برگشتی

جیمین لبخند زیبایی زد و آروم گفت

جیمین_دلم براتون تنگ شده بود، مامان

و بعد به کیوهیون که با لبخند نگاش میکرد هم لبخندی زد و گفت

جیمین_و همینطور شما بابا

جونگکوک که میدونست جیمین بیشتر از این نمیتونه سرپا وایسته از پدر و مادرش عذرخواهی کرد و به جیمین کمک کرد و اون رو به اتاق برد

جیمین نگاهی به اتاقش انداخت و گفت

جیمین_دلم برای اینجام تنگ شده بود

جونگکوک اون رو روی تخت خوابوند و بعد کنارش نشست و پتو رو تا روی سینه ش بالا کشید و در حالی که بوسه ای به دست جیمین میزد گفت

+من و این اتاقم دلمون برای تو تنگ شده بود

جیمین به چشمای جونگکوک نگاه کرد. از همون نگاه هایی که نفس جونگکوک رو می برید و غمناک گفت

جیمین_دیگه باید به نبود من عادت کنی

جونگکوک دلخور گفت

+جیمین کی می خوای بس کنی؟ یادت نیست به خاطر این حرفا چه بلایی سر خودت آوردی؟

بعد کلافه چنگی تو موهاش زد و در حالی که به طرف پنجره میرفت دوباره دستاش رو تو جیباش کرد

جیمین عاشقانه اون رو نگاه میکرد. جونگکوک آهی کشید و گفت

+سماجت تو و این اتفاقی که افتاد باعث شد من یه کار احمقانه کنم

بعد موند حرفش رو ادامه بده یا نه

جیمین کنجکاو و نگران پرسید

جیمین_کار احمقانه؟

جونگکوک بدون اینکه برگرده سر تکون داد. جیمین کمی فکر کرد و یه دفه پرسید

جیمین_جونگکوک، تهیونگ کجاست؟ چرا نبود؟ اصلا حواسم بش نبود

جواب جونگکوک فقط سکوت بود

All of my heart is yoursWhere stories live. Discover now