part 12

1.9K 323 99
                                    

صدای گریه ش رو توی بالشت خفه کرده بود. و هق هقش مثل سکسکه های گاه و بی گاه به گوش می رسید. چهره عصبانیه جونگکوک و نگاه غم زده ی جیمین از جلوی چشمش کنار نمی رفت. دنبال دلیلی می گشت تا رفتار جونگکوک رو توجیه کنه ولی چیزی به ذهنش نمی رسید. مطمئن بود که سر وصدای بازی شونم به اتاق جیمین نرسیده

فقط برای اینکه بدون اجازه وارد اتاق شده بود؟ مگه تهیونگ خدمتکارشون بود که اون به خودش اجازه داده بود باهاش اینجوری صحبت کنه؟

"چرا قیافه ی جیمین گرفته و غمگین بود؟"

اینقدر اشک ریخت و هق هق کرد تا خوابش برد

با صدای در زدن چشماش رو باز کرد. پوست اطراف چشمش می سوخت. سرش به حدی درد می کرد که نمی تونست تکونش بده. صداش گرفته و خش دار بود

_بله؟

سولگی_سولگیم پسرم. حالت خوبه؟

تهیونگ به سختی از روی تخت بلند شد و به طرف در اتاق رفت و آروم بازش کرد . روش رو برگردوند. نمی تونست سر پا وایسته. دستش رو به صندلی کنار در گرفت و خودش رو به تختش رسوند. سرش پایین بود و موهاش توی صورتش ریخته بود. سولگی آروم کنارش نشست و گفت

سولگی_با خودت چکار کردی پسر

تهیونگ دیگه دلش نمی خواست گریه کنه

_اجازه میدین امشب برم خونه خودمون. اگه اجازه بدین اون وو رو هم میبرم که بهونه نگیره

سولگی موند چی بگه. ولی وقتی چشمای به خون نشسته ی تهیونگ رو دید رضایت داد

تهیونگ لباس پوشید و اون وو رو آماده کرد. یکی دو دست لباس اضافه هم براش برداشت و پایین رفت. دائون رو صدا کرد و خواست تا مسکنی براش بیاره بعد هم از سولگی خداحافظی کرد و بدون هیچ سر و صدایی از خونه خارج شد. ماشینش که از در بیرون اومد، جونگکوک رسید. تهیونگ بدون توجه به اون راهش رو کشید و رفت. جونگکوک بی خیال وارد خونه شد. پدر و مادرش هر دو توی پذیرایی نشسته بودن. جونگکوک سلام کرد. کیوهیون پوزخندی زد و بدون هیچ حرفی روزنامه ش رو برداشت و به اتاقش رفت. سولگی هم زیر لبی جوابش رو داد و اونم عصا زنان پی کارش رفت

جونگکوک سردرگم به رفتار پدر و مادرش فکر کرد و از پله بالا دوید. در اتاق جیمین رو باز کرد و وارد شد. جیمین به پهلو دراز کشیده بود

+سلام عشقم

اما جیمین جوابش رو نداد. جونگکوک نگران تخت رو دور زد و رو به بروی جیمین نشست. چشمای جیمین مستقیم جلو رو نگاه می کرد. جونگکوک دستش رو جلوی چشمای جیمین تکون داد

+جیمین!

جیمین به پشت غلتید و حتی به جونگکوک نگاه هم نکرد. جونگکوک کنار جیمین نشست

+جیمینا! عزیزم، عشق جونگکوک. خوشگلم. قهری عزیزم؟ مگه من چکار کردم؟ جیمین! یه چیزی بگو دیگه!

All of my heart is yoursWhere stories live. Discover now