part 5

2K 282 143
                                    

مهمون ها از راه رسیدن. کیجون، سوجون و تهیونگ رو که هنوز توی اتاق مشغول صحبت بودن صدا کرد. تهیونگ کش موش رو برداشت و موهاش رو جمع کرد. سوجون معترض گفت

×چرا جمشون می کنی این خوشکلارو بیچاره ها گناه دارن

تهیونگ که حالا با سوجون راحت تر شده بود گفت

_زیادی بلند شدن این مدت، وقتی دورم باشن اعصابم خورد میشه، باید یکم کوتاهشون کنم

×جرات داری دست به موهات بزن، اگه کوتاشون کنی منم میرم کلا کچل میکنم تا اخر عمرمم کچل میمونم

تهیونگ به این حرف سوجون دوباره آروم خندید. سوجون هم برای اینکه اذیتش کنه به طرفش خم شد و گفت

×ببین دوباره همونجوری خندیدی تقصیر من نیست

تهیونگ که لحن شوخ سوجون رو دید بازم خندید‌. سوجون چشمکی زد و گفت

×پس خودتم بدت نمیاد

تهیونگ معترض سوجون رو صدا کرد که باعث خنده ی سوجون شد
بعد از بستن موهاش بدون اینکه کلاهش رو سرش کنه دست سوجون رو که منتظر بود، گرفت و باهم از اتاق خارج شدن

وقتی شونه به شونه هم از پله ها پائین می رفتن همه توی دلشون تائید کردن که زوج زیبایی خواهند شد. سوجون مستقیم به طرف هه رین رفت

×سلام مامان. خیلی خوش اومدین

چشمای هه رین از خوشی درخشید. انگار غم و غصه ش رو فراموش کرد و توی دلش برای خوشبختی تهیونگ دعا کرد

هه رین_باعث افتخاره عزیزم

سوجون با جین و نامجون، ته ری و شوهرش هم سلام کرد و اشاره کرد بشینن و بعد به تهیونگ که همونجا مردد ایستاده بود رو کرد و گفت

×تهیونگم، چرا وایسادی عزیزم بیا بشین

و جای خالی کنار خودش رو بهش نشون داد. تهیونگ هم خجالت زده از نوع حرف زدن سوجون مستقیم به طرفش رفت و کنارش نشست.
در تموم مدت خانم پارک با غرور به پسرش خیره شده بود. انگار که شاگردی در مقابل معلم سخت گیرش خوب جواب پس داده بود

ابرو های جین به طرز خنده آوری بالا رفته بود و به تهیونگ زل زده بود. تهیونگ فهمید که حرفی توی گلوی جین گیره کرده و به زودی بیرون می پره. چون جین عادت داشت از هر موقعیتی یک جک اساسی بسازه. تهیونگ لبش رو گزید و به جین چشم غره رفت. جین هم متوجه شد که تهیونگ سر از کارش در آورده زیر زیرکی خندید و سعی کرد اون شب حرفی نزنه که باعث آبرو ریزی بشه

هه رین رو به مادر سوجون گفت

هه رین_کسالت برطرف شد خانم پارک؟

*بانو صدام کنید لطفا

هه رین_بله بانو شی

*بدون شی لطفا

All of my heart is yoursWhere stories live. Discover now