•Part 26•

442 54 43
                                    

آهنگ پیشنهادی: I Miss You, I'm Sorry By Graice Abrams

۳۰ سپتامبر زندان مرکزی سئول

هرچقدر فکر میکرد بیشتر به این که انگار این وسط اون فقط یه بازیچه بوده پی میبرد، برادرش که اینهمه سال دنبال انتقام بوده و از نظر خودش وارث بزرگترین باند مافیایی کره اما حالا معلوم شده بود در اصل یک افسر ارشد پلیسه.
حتی اون پسره فلیکسم بازیش داده بود!

پوزخندی زد و روی تخت سردش به پشت دراز کشید، دست هاش رو زیر سرش قلاب کرد و به تخت بالای سرش خیره شد.

+حتما خیلی احمق بودم به نظرشون..

با افتادن سایه ای روی صورتش نگاهش رو چرخوند و به سربازی که کنار تختش ایستاده بود، داد.

+چیزی شده؟

-پاشو بیا بیرون ملاقاتی داری

ملاقاتی!
هیونجین که امکان نداشت بیاد از اونطرف سوهیم که در حال حاضر تو بیمارستان روانی تحت نظر بود، کس دیگه ایم نداشت که به دیدنش بیاد.

+مطمئنی

-بیا خودت ببین

تکونی به بدن خسته و کسلش داد، بعد از نشستن روی تخت دمپایی های خاکستری رنگی که مثالش رو همه افرادی که اونجا بودن داشتن رو پوشید و لحظه ای بعد هم سایه با سرباز محوطه سالن زندان رو طی کرد و حالا مقابل در اتاق ملاقات بود.

-نیم ساعت
حواست باشه کار اشتباهی نکنی متوجهی دیگه؟

سری تکون داد و وارد اتاقک سه در چهاری که دیوارای مشکی رنگ و بلندی داشت شد، نگاهی به اطراف انداخت.
یک شیشه سرتاسری یک سمت دیوار قرار داشت که چیزی جز انعکاس چهره خودش رو نشون نمیداد، یک میز فلزی، دو تا صندلی در دو طرف و مقابل هم، قدمی برداشت و روی صندلی نشست.

همینطور که نگاهش رو داخل فضای ساده و نیمه تاریک دورش میچرخوند با صدایی در بار دیگه ای باز شد و بالاخره فردی که برای دیدنش اومده بود رو مقابلش دید.

+اینجا چیکار میکنی؟

جونگکوک در رو بست و سمت میز رفت.

-میتونم بشینم

+بشین

پسر کوچکتر کمی صندلی رو عقب کشید و مقابل تهیونگ نشست.

-خوبی تهیونگ شی؟

خنده ای کرد و به عقب تکیه زد.

Eternal meeting Where stories live. Discover now