•Part 4•

830 86 64
                                    

آهنگ پیشنهادی: 마음 들리나요 by Epik high feat. 이하

به هر سختی ای بود چشماشو باز کرد، بعد از یه نگاه سطحی به اطراف و دیدن سُرُم داخل دستش متوجه شد تو کلینیک مدرسه اس.

با یادآوری اتفاقاتی که افتاده، دوباره عصبی شده بود، اعتراف به اینکه بازم بدن لعنتیش ضعف مزخرفشو نشون داده مخصوصا جلوی اون پسره هیونجین باعث میشد مشتش رو تو پنجره ای که نور آفتابش مصرانه قصد داشت کورش کنه، بکوبه!

بدون اتلاف وقت سُرُم داخل دستش رو با شدت جدا کرد و باعث خونریزی سطحی دستش شد.

بی توجه به حرفای دکتر داخل اتاق و صدا شدنش سریعا از اونجا خارج شد و سمت کلاسش رفت.

با دیدن سجونگ در حالی که تنها نشسته بود و بیصدا اشک میریخت و میلرزید؛ بیشتر از قبل عصبی شد، با برداشتن قدم های سریعی خودش و بهش رسوند.

رو به روی دختر روی زانوهاش نشست، به آرومی موهاش رو نوازش کرد که باعث حرکت سریع مردمک های خرمایی رنگ سجونگ به خودش بشه.

-دوباره اذیتت کردن؟

دختر کوچیکتر همونطور که هق میزد سرش رو به دو طرف تکون داد و خیال فلیکس رو تا حدودی راحت کرد.

-پس چرا گریه میکنی وقتی نبودم هیونجین نیومد پیشت!
اگه به خاطر اونه بگو تا حسابشو برسم..
میدونی که من همیشه کنارتم و حواسم بهت هست درسته.

سجونگ با شنیدن دوباره اسم هیونجین لرزش بدنش بیشتر شد ولی با افتادن نگاهش به دست فلیکس که خون ریزی داشت نگران دستشو چنگ زد.

+اوپ..ا دستت.. دستت چیشده؟
چه اتفاقی افتاده حالت خوبه!

فلیکس با لبخند غمگینی به دختر نگاه کرد.
نگرانی ای که تو چشماش میدید براش جدید و دوست داشتنی بود.

-خوبم پرنسس نگران نباش چیز خاصی نیست تو جواب منو بده چرا داشتی گریه میکردی هوم؟

دختر هقی زد، بعد از بالا کشیدن بینیش و کشیدن دستش روی چشماش اشک هاش رو از صورتش پاک کرد.

+ترسیدم..
آخه بعد بحث و اینا که هیونجین بردت غیبت زد، میترسیدم بلایی سرت آورده باشه کجا بودی این چند ساعت؟

فلیکس لبخند ملیحی روی چهره اش کشید، با رد شدن از کنار سجونگ و رسیدن به صندلی خودش روش نشست و شروع به جمع کردن وسایلش کرد.

-اوه دختر اون پسره احمق هیچ غلطی نمیتونه بکنه لازم نبود بترسی!
حقیقتش منم خودم نمیدونم چجوری سر از اون اتاق درآوردم فقط زمانیکه چشمامو باز کردم دیدم تو درمانگاهم..
خوب بعدشم بلافاصله اومدم پیشت، الانم که میبینی سالمم پس دیگه نیاز نیست نگران باشی.

Eternal meeting Unde poveștirile trăiesc. Descoperă acum