در حال گذر از نخستوزیر، صدای خراشیده و افتاده در عمق چاه رو، به گوش او میرسونم.
+جمع و جور کن این آشوب رو.
تعظیم کرده...
جونمین:اطاعت سرورم. با جسد چه کنیم؟.
پوزخند زده؛ از سرشانه به گرگی که غریزهی حیوانی، تصویری وحشیانه و دلخراش از او به نمایش گذاشته؛ نگاه میکنم.
آه!...
چه خوب گوشت رو از استخوان جدا میکرده!.
صدای پاره و کنده شدن اجزای بالاتنه از هم توسط دندانهای قوی گرگ و...چه صحنهی زیبا و شهوتانگیزی بوده چکیدن خون از پوزه او!.
+اجازه بده سهون از غذای امروزش لذت ببر.
پایین بردن سر به نشانهی تایید و اجرا.
خوشحال هستم که پسر کوچکتر ناگفته خواستهی من رو خوانده و همراه من نیومده.تنها قدم برمیدارم که...
چرخشی به چشمها داده و به پسری که حال، پشت من با فاصله تعیین شدهای ایستاده؛ گفته.
+هوسوک لطفاً دوباره شروع نکن که من به عنوان امپراتور و باقی القاب و عناوین چرتوپرت، باید روی کنترل خشمم کار کنم.
منتظر میمونم که باز هم مثل اغلب اوقات، صدای سرزنشگر پسر کوچکتر رو بشنوم اما...
میایستم بعد از اینکه نگرانی و استرس او رو تشخیص میدم.
هوسوک:قربان، ملکه... ملکه...
نوک انگشتها سرد شده و من...
و من به سرعت، با چشمهای لرزانی و پلکهای باز موندهای، برمیگردم.+م... ملکه؟!. چه اتف...آ... آه!.
مینالم؛ زمانی که بوی تند و نفسگیر زنجبیل از مسیر بینی وارد مغز شده و من از شدت سرعت تیری که از پیشانی عبور کرده؛ خم میشم.
+اون... اون حالش خوب... نیست.
بیاهمیت به هر چیزی که بوده و هست و شده و خواهد شد؛ میدوم.
ملکهی من، بانوی من...
مادر امانتی من، همسر برادر من حال خوبی نداشته.نفسها به شماره افتاده.
با اینکه نگرانی و ترس، به ماهیچهها قدرت داده برای حرکت اما این همراهی فقط تا نیمه بوده؛ چطور... چطور باید کنترل میکردم لرزش پاها رو؟.
خدایا...
به نردهها چنگ انداخته و از پلههای عریض و کوتاه بالا رفته تا به طبقهی ساکنین برسم.
خدایا من رو... من رو شرمنده جونگکوک نکن.
قدمهای سریع و محکم به سمت اتاق شرقی، و بوی زنجبیل تنها ارمغانش برای من و گرگم، بیقراری و غرش و استرس و عرق سرد بوده.
YOU ARE READING
DANDELION
Fanfictionخلاصه « سوکجین اولین پسر امپراتور جئون بعد از سالها مبارزه و زندگی در میدانهای جنگ بالاخره به قصر برمیگرده تا در مراسم ازدواج برادر کوچکترش، جونگکوک با پسرعمهاشون، تهیونگ شرکت کنه؛ این بهترین اتفاق در زندگی سوکجین بود البته تا... تا قبل از ای...