با بهت به گندی که پیش اومده بود نگاه کردم یوجین با دهن خونی روی زمین افتاده و جونگکوک مثل عجل معلق بالاسرش
همه چی در عرض چند ثانیه اتفاق افتاد یوجین به خاطر ورود جونگکوک سریع از روی زمین بلند شد
و احترام بلند بالایی گذاشت و با صدای محکمی شروع به صحبت کرد
"درود بر گرگ بزرگ فرمانروا سرزمین جنوب من رو عفو کنید سرورم انگاری لونا با دیدن من شکه شدن و .."
اجازه ندادم ادامه بده سعی کردم با متانت و مظلومیتی که مخصوص لونای حقیقی بود صحبت کنم
" نه نه من من متاسفم فرمانده نم نمیدونم یهو چیشد لطفا دلجویی من رو بپذیرید"
با شنیدن حرف من هر دو به سمت من برگشتن که یوجین با دیدن ناراحتی ساختگی من لحن مهربونی به خودش گرفت
"اشکال نداره تهی، لونای عزیز لطفا خودتون رو به خاطر من ناراحت نکنید"
غمگین لب زدم "و ولی
خواستم دوباره باهاش نرم حرف بزنم که با صدای محکم جونگکوک سریع لال شدم
"کافیه لونا ، فرمانده مارو تنها بزار هرچه سریع تر"
اجازه موندن یه یوجین دیگه دیگه داده نشده بود پس ناچاراً اطاعتی کرد و عقبگرد اقامتگاه رو ترک کرد
با رفتن اون لرز ریزی بدنم رو گرفت تنها موندم باجونگکوکی که میدونم از این آدم چقدر متنفره و چقدر میتونه دیوونه و خشن باشه
باعث میشد احساس حالت تهوع داشته باشم و استرس تمام وجودمو بگیره
الان که تنها شده بودیم قدم به قدم بهم نزدیک میشد و من هم با هر قدمی که برمیداشت یک قدم عقبتر میرفتم تا اینکه به دیوار برخورد کردم و دیگه نتونستم ازش فاصله بگیرم
سعی کردم از ارتباط چشمی باهاش خودداری کنم سرمو پایین انداختم و به کفش های سیاهش زل زدم که با انگشت اشارش چونمو گرفت و آروم کشوند بالا
همونطور که با صدای بم و عمیقش صحبت میکرد منو مخاطب حرفاش قرار داد
" میدونی چیه امگا کیم هميشه میدونستم آدم خوش شانسی هستی! بارها و بارها شانسهای تو رو توی زندگیت مشاهده کردم
با اینکه یک لجنه به تمام معنایی، اما همیشه کسایی رو دور و ورت داشتی که دوست داشته باشن ،حالا هم به لطف جفت و لونای حقیقی کشورم تو میتونی زنده بمونی..
اومده بودم تا تو رو به دست گرگم بسپارم بلکه با دریدنت خودش رو آروم کنه ولی وقتی که دیدم یوجین خونی روی زمین افتاده متوجه شدم که هنوز نور چشم من یه جایی اون داخل داره زندگی میکنه
ESTÁS LEYENDO
𝑾𝒊𝒍𝒅 𝑸𝒖𝒆𝒆𝒏 || 𝑲𝑽
Fanficامپراطور جئون جونگکوک به لونا خودش کیم تهیونگ علاقه ای نداره لونا که دیگه نمیتونه این شرایط رو تحمل کنه تصمیم میگیره بدنش برای همیشه ترک کنه چی میشه اگر همزادش در دنیا دیگه کیم تهیونگ رییس قوی و قدرتمند کمپانی VBLوقتی از خواب پامیشه قیافه خودش رو تو...