_لونای من لطفا آروم باشید
با دیدنش خشم تمام وجودمو گرفت ، مطمئنم از عصبانیت قرمز شده بودم
با حرص گفتم_این چه کاری میکنی تو چرا فقط ول
حرفم قطع کرد و با ابهت خاصی که داشت گفت
_فعلا بهتره بریم داخل تا پزشک شمارو معاینه کنه لونا
وگرنه من از نگرانی نمیتونم اجازه خروج به شما بدم ،خودتون که بهتر متوجه منظور من میشید !با گفتن این حرف رو به بقیه کرد و گفت
_بقیه هم اینجارو هرچه زودتر ترک کنید میخوام با لونا تنها باشم
به چشمان جیمین هم نگاه کرد و گفت
_شما هم بهتره به قصر غربی برید
فرزندتون رو دیدم که بی قراری شمارو میکرد صلاح نیست بیش از این با ندیمه تنها باشهجیمین نگاهی به من کرد و لبخندی جهت اطمینان زد و گفت
+اطاعت سرورمو تعظیم کرد و رفت اون هم کمرم و گرفت و مجبورم کرد داخل بشم
با فشار دستش بالاجبار روی تخت نشستم
و نگاهش به طرز عجیبی باعث میشد که سکوت کنم و اجازه بدم اون مرد کارش بکنهو اون پیر مرد شروع کرد به گرفتن نبضم بعد چند دقیقه که معاینه انجام داد و همش دورم میچرخید از حرکت ایستاد و گفت
_ لونا حال جسمانی سالمی دارند و هیچ آسیبی از افتادنشون تو دریاچه بهشون وارد نشده
اما بنظر میرسه دچار فراموشی شدن و خودشون و با یکی دیگه اشتباه گرفتن
این مشکل میتونه به دلیل شوک از دست دادن فرزندشون و این اتفاقات اخیر هم باشه و من توصیه میکنم
برای سریع تر شدن روند بهبودیشون
دمنوش های گیاهی که میارم مصرف کننولی( زمان )درمان اصلی این مشکل هست و باید منتظر موند، عالیجناب ما ، باید
وسط حرفش پرید گفت+دیگه کافیه بقیه چیزهارو خودم میدونم طبیب ولی
چیز مهمی که الان شما باید حواستون جمع کنید اینکه که
از این اتفاق هیچکس نباید باخبر بشه
این دستور اکید منه هیچکس نباید بفهمه حتی
پدر ایشون !طبیب با تعجب گفت
_اما سرورم خیلی از ندیمه ها لونای مارو دیدن و قطعا متوجه مشکل شدن و+این رو در نظر دارم طبیب ، و شما برای اينکه این مشکل رفع بشه میری و به همه میگی که این مشکل موقتی بوده
و به دلیل دارو هایی بوده هنگام بیهوشی بهشون داده شده و الان که شما معاینه شون کردید حالشون خوبه و مشکلی ندارن
اگر بفهمم کسی متوجه مشکل لونا ما شده
مجازات سختی در انتظارته متوجه
شدی.متوجه هستی که مشکل لونا ممکنه فرصب طلب هارو تحریک به دسیسه چینی در خصوص ایشون بکنه پس برای حفظ جان ایشون فعلاً باید این قضیه مخفی بمونه و در خفا به درمان ایشون بپردازید فهمیدید طبيب ؟!
ŞİMDİ OKUDUĞUN
𝑾𝒊𝒍𝒅 𝑸𝒖𝒆𝒆𝒏 || 𝑲𝑽
Hayran Kurguامپراطور جئون جونگکوک به لونا خودش کیم تهیونگ علاقه ای نداره لونا که دیگه نمیتونه این شرایط رو تحمل کنه تصمیم میگیره بدنش برای همیشه ترک کنه چی میشه اگر همزادش در دنیا دیگه کیم تهیونگ رییس قوی و قدرتمند کمپانی VBLوقتی از خواب پامیشه قیافه خودش رو تو...