"آقای لیم پین"
منشی خیلی جدی صدا زد. لیم سرفه ای کرد و با چشم غره ی زین زود از جاش بلند شد
"ببین من خوبم! زین احتیاجی به دکتر نیست!"
لیم آهسته گفت...خیلی بد بود که با هر حرفی که از دهنش میومد بیرون، بوی بد مطب میرفت توی بینیش و اذیت میشد
"خفه شو پینو و همین ال.آن برو داخل!"
زین به لیم پرید
"اوکی...اوکـــــی!"
لیم جواب داد
آخرین تلاشهای لیم جیمز پین برای فرار از دست دوست پسرش، جواب نداد و اون مجبور بود بره تو اون اتاقی که مریضا میرن. در شان جیمز پین خوشتیپ و پـیـن نبود که بگه مریضه
که بگه گلوش داره از درد پاره میشه
که بگه داره صداشو از دست میده
که بگه حالش همیشه از کم خونی بده
لیم با فشار کوچیک زین وارد اتاق شد
"س...سلام"
اون گفت
"هی، لیم!"
آقای دکتر گفت درحالی که از جاش بلند میشد. اون خیلی دوستانه رفتار میکرد
"حالت چشه؟"
دکتر پرسید و لیم فکر کرد که دستور زبان دکتر از املای تایپی اون خرابتره
"خوبم ممنون"
لیم با یه لبخند جواب داد
"بشین میتونی"
لیم نشست و...فهمید
آقای دکتر تیک داشت پس نمیتونست کلمات رو درست ادا کنه
"چته؟"
دکتر پرسید و لیم ناراحت نشد چون کمی فهمیده بود خود دکتر چشه!
"سرفه میکنم...از گلوم خون میاد...و صدام از بین رفته"
لیم توضیح داد
"آهان که همچین"
اون گفت و مشغول معاینه ی لیم شد...بعد از پنچ دقیقه اون چیزایی روی یه کاغذ که مسلما نسخه بود نوشت و تحویل لیم داد
"هفته ی میاد...سه شنبه ش"
دکتر به زور گفت و لیم بعد از تشکر کردن اتاقو ترک کرد. زین بیرون منتظرش بود. همین که لیم رو دید، فوری از جاش بلند شد و به سمت لیم رفت
"چی گفت؟"
"هیچی!"
"هیچی؟ لیم؟"
زین فکر میکرد لیم داره دروغ میگه که از زیر درمان در بره
"اونطوری نگام نکن...این چه دکتریه؟ حرف زدنشم بلد نیست"
YOU ARE READING
keep holding me ‣ 1 ꗃ cake.ziam.larry ✓
Fanfictionاونا زنده میمونن، فقط اگه به نگه داشتن همدیگه ادامه بدن #Larry #Ziam # Cake highest ranking #6 in Fanfiction