وقتى رسيدم به پمپ بنزين موهاى صورتى تيفانى و شناختم. صورتش عصبانى به نظر مىرسيد. كراوات يونيفرمم و شل كردم.
با قدم هاى نا مطمئن به سمت تيفانى رفتم. لبخند شيرين مصنوعى زدم و رفتم جلو. وقتى رسيدم جلوى تيفانى ويليام و ديلان اومدن و پشت سرم ايستادن. اين حالت و مى شناختم بارها شاهد ديدن همچين منظره اى بودم.
"سلام بچه..."
ضربه ى محكمى از پشت به كمرم حرفم و قطع كرد نفهميدم ويليام بود يا ديلان."توى لعنتى مارو لو دادى!"
تيفانى اين و داد زد و با لگد محكم زد توى زانوم. وقتى خم شدم زانوم و بگيرم يكى از پشت محكم هلم داد و باعث شد صورتم با زمين خاكى پشت بمب بنزين سابيده بشه." حالا ما از مدرسه اخراج شديم در حالى كه توى هرزه هنوز تو مدرسه دارى درس مى خونى!"
اينا رو تيفانى با حالت زمزمه وارى توى گوشم گفت و با يك لگد محكم به شكمم من و پرت كرد اونور."من همه ى اين يك هفته توى اتاقم زندانى شده بودم چه جورى مى تونستم برم بگم؟"
اين دروغ و با نفساى بريده گفتم ولى انگار برعكس بهتر كردن وضعيتم بدترشم كرد."دقيقا تو توى يك برگه جايى كه ما موادامون و قايم كرده بوديم و نوشتى!"
و بعد ديگه فرصتى بهم ندادن از خودم دفاع كنم آخرين چيزايى كه ديدم دست خالكوبى شده ى ويليام بود كه به سمت صورتم اومد.سرم در اثر شدت اين ضربه به ديوار رو به روم خورد و ديدم و سياه كرد.
متوجه اطرافم بودم ولى نمى تونستم ببينم. دستم و گذاشتم روى ديوار و سعى كردم كه بلند شم اما پهلوم تير كشيد
و دوباره روى زمين افتادم.دستم و گذاشتم روى چشمامو براى چند لحظه واقعا حس كردم كه كور شدم ولى بعد ديدم تار شد و بعد از كمى محكم باز و بسته كردن چشمام تونستم اطرافم و ببينم.
اولين چيزايى كه ديدم يك كفش كتونى ريبوك قرمز رنگ بود.
وقتى سرم و بالا آوردم يك پسر حدودا بيست ساله رو ديدم با پوست تيره و موهاى سياهى كه تا روى شونه هاش مى رسيد جلوم ايستاده بود.
وقتى صورتم و ديد يك لبخند واقعى زد و دستش و آورد جلو.
"من زينم."
خواستم بهش بگم برام اهميتى نداره اسم لعنتيش چى ولى به جاش نبود تيفانى و ويليام و ديلان مورد توجهم قرار گرفت.بدون اينكه چيزى ازم بپرسه مثل پركاه بلندم كرد و به سمت سوپرماركت بزرگ فروشگاه برد در فروشگاه و با پاش باز كرد.
YOU ARE READING
Restart
Teen Fictionدستشون و از دهنت مى برن پايين و پايين تر و وقتى به قلبت رسيدن دم گوشت آواز سوگواريت و مى خونن.وقتى لا به لاى زمان گمشدى واقعا چى كار مى كنى تا دقيقه ها رو سريع طى كنى و به حال برسى؟