فصل بيست و يكم || سبز

453 71 41
                                    

پاهام و دراز مى كنم تا با بارونى كه داره مياد خيس بشه. با وجود بارون تندى كه مياد نمى دونم هنوزم مسابقه اى در كاره يا نه اما انگار قرار نيست برگذار نشه چون زين هيچ تماسى نگرفته.

صداى تلفن توى خونه مى پيچه ولى من نمى رم برش دارم. هيچ كس خونه نيست، درواقع سه روز گذشته به جز بابام كه شب ها به خونه سر مى زد بقيه وقت ها من تنها بودم.

بودن آنابل يك نوع شكنجه اس و نبودش يك نوع ترس.

وقتى به احتمالاتى كه فكر مى كنم قراره اتفاق بيفته بدنم به لرزش ميفته اشك تو چشمم جمع مى شه و مى خوام به تمام وقتايى كه به خودكشى فكر كردم و هيچ كارى نكردم لعنت بفرستم.

نمى دونم بابام وارد چه نوع جنگى با آنابل شده ولى مى تونم حس كنم موج اين انفجارى كه قراره از اين دعوا به من برسه واقعا قوى هستش.

توى حياط پشتى خونمون قدم مى زنم. خيلى وقت بود كه اينجا نبودم. به سمت تاب دو نفره اى كه خيلى وقته بى استفاده ته حياط افتاده مى رم و با پام خودم و خيلى آروم تكون مى دم.

صداى برخورد بارون روى زمين، سقف كوچيك پلاستيكى تاب و همين طور پشت بوم سمفونى جالبى تشكيل داده. چشمام بستن و فقط به صداى بارون گوش مى دم.

تا كجا قراره بابام با موندن من توى خونه اش توافق كنه. تا جايى كه يك جا براى موندن برام پيدا كنه يا خطايى ازم سر بزنه؟

اين خيلى دردناك مى شه بعضى وقتا، وقتى مى بينى دستشون و از دهنت مى برن پايين و پايين تر و وقتى به قلبت رسيدن دم گوشت آواز سوگواريت و مى خونن و وقتى قلب تپنده ات بى خبر از همه چى داره خونى كه كثيف و كثيف تر مى شه و پمپاژ مى ده و آروم از جاش مى كنن و جلوى دستات بهت حفره هاى درونيشو نشون مى دن و تو از شك و ترست بهشون خيره مى شى و فقط نگاه مى كنى و اشك مى ريزى.

در شيشه اى كه به سالن غذاخورى باز مى شه و باز مى كنم و مى بندمش. صداى ناهنجارى كه توليد مى كنه فضاى خونه و خيلى ترسناك مى كنه.

مغز فعالم خيلى سريع از تمام جن هاى ممكن در دنيا تصوير سازى مى كنه و باعث مى شه تند تر و تند تر حركت كنم تا جايى كه وقتى در و توى شش قدميم مى بينم مى دوام تا سريع از خونه خارج شم.

در خونه با صداى بلندى بسته مى شه و صداى چندين كلاغ و مى شنوم كه با اعتراض از آلودگى صوتى كه ايجاد كردم اون محل و ترك مى كنن. صداى پارس سگ يكى از خونه ها در جواب اعتراض كلاغ ها باعث مى شه تا بقيه كسايى ام كه سگ دارن شروع به پارس كردن بكنن.

به استعداد خودم در ايجاد هر نوع صدا از راه مستقيم و غير مستقيم تبريك مى گم!

RestartWhere stories live. Discover now