fools gold (Ziam)(mpreg)

تحقیر

⚠ rape

*این چپترو تا چپتر نامه دوبازه گذاشتم. آخر چپتر نامه هم توضیح دادم. ولم کنید اعصاب ندارم همتونو میکنم -____-*

شب همون روز زین برای شام به طبقه‌ی پایین رفت. اینبار یه تیشرت مشکی پوشیده بود با شلوار جین مشکی. البته یادش مونده بود که ژاکتشو بپوشه تا دوباره سردش نشه.

‌‌

درا باز شدن زین مثل همیشه مایکلو در رأس دید و مارگارت سمت راستش. اما اینبار سمت چپ مایکل لیام نشسته بود و از اینجا هم میشد تشخیص داد چقدر تنفر توی چشماش هست‌.

زین آب دهنشو قورت داد و اینبار به سمت راست میز رفت‌. چون به هیچ عنوان قرار نبود که کنار لیام بشینه.

اون با دو تا صندلی فاصله کنار مارگارت نشست و میتونست نگاه سرد لیامو روی خودش حس کنه‌.

غذای زین جلوش گذاشته شد و اون تشکر زیر لبی کرد. به غذاش نگاه کرد. اون ماهی به نظر خوشمزه میومد و زین خیلی گشنه‌ش بود.

_اینجا خونه‌ی بابات نیست که بتونی سر شام هرچیزی بپوشی. کی بهت گفته میتونی با این تیشرت بیای شام بخوری؟

لیام به زین پرید و زین یکم توی جاش پرید. با چشمای طلاییش به چشمای ترسناک و خشمگین لیام نگاه کرد که کم کم داشت تغییر حالت میداد و کهربایی میشد.

خودش میتونست صدای قلبشو بشنوه که داره با سرعت زیادی خون رو پمپاژ میکنه. چه برسه به سه تا خون آشام سر میز.

دهنشو باز کرد تا حرفی بزنه. اما نتونست. نمی تونست به لیام زل بزنه و از خودش دفاع کنه. در برابر اون خیلی بی دفاع بود.

پس فقط سرشو پایین انداخت و بیخیال خوردن غذاش شد. صندلیشو عقب کشید و از جاش بلند شد.

_کی بهت اجازه داد که از سر میز بلند شی؟

اینبار لیام با صدای بالاتری گفت و زین مطمئنه که اگه لیام همینطوری ادامه بده اون تشنج میکنه.

_بشین

لیام با حالت دستوری گفت و زین بهش نگاه کرد. اما بعد دوباره سرشو پایین انداخت و روی صندلیش نشست.

نزدیک بود گریه‌ش بگیره. اما بغضشو قورت داد و با خودش تکرار کرد که قوی باشه. میتونست صدای قاشق چنگل هارو بشنوه و نگاه کشنده‌ی لیامو روی خودش حس کنه.

اون در تمام مدت شام به غذاش خیره شده بود و لب به غذاش نزد. اشتهاش کور شده بود.

هر لحظه منتظر بود که لیام بخاطر نخوردن غذاش هم تحقیرش کنه، اما لیام با خانواده‌ش توی آرامش غذا خورد.

بعد از اینکه مایکل غذاش تموم شد با دستمال دهنو پاک کرد.

_شام خوبی بود، شب خوش