هرى ناباورانه لبشو بين دندوناش قرار داد و به لويى كه اشكاش صورتشو پر كرده بودن نگاه كرد
-من فقط احساس گناه زيادى ميكنم...من حس ميكنم با اينكارم ضربه خيلى بدى به الينور زدم
هرى كسى بود كه داستان خوابيدن عشقشو با كس ديگه اى شنيده بود اما داشت سعى ميكرد تا لو رو اروم كنه
اون پسر فوق العاده شيرين و مهربونيه ، مگه نه؟-لو...تو فقط هيچى يادت نميومد باشه؟اونم هيچى يادش نميومده و قطعا وقتى از خواب بيدار شده اون حرفارو از روى شوكـى كه بهش وارد شده زده
هرى براى آروم كردن لويى سعى داشت از بهترين كلمات استفاده كنه
-نه هرى..من كلى بهش زنگ زدم و بهش پيام دادم حتى دم خونش رفتم اما اون ديگه نميخواد ببينتم...اوه گاد اينا همش تقصير منه من كارى كردم كه اون ولم كنه
لو به خودش لعنت فرستادو دوباره اشكاش تو چشماى آبى رنگش پر شدن و ايندفع هرى طاقت نياورد و صورت پسر چشم آبيو تو دستش گرفت
-لو...كافيه تو نبايد بزارى اون تورو زمين بزنه ، تو فقط مست بودى و هيچ كار اشتباهى نكردى فهميدى؟
هرى اخم كرد و تو صورت لويى تمام كلمات رو گفت
-الانم ميرى دوش ميگيرى و از فكر اون دختره بيرون مياى باشه؟
لو جواب نداده چونش لرزيد
-لو...باشه؟؟؟؟؟؟
هرى دوباره پرسيد و پيشونيشو به پيشونيه لو چسبوند و حالا لو سرشو تكون داد و نفسشو بيرون داد
-باشه هرى باشه...
به ارومى گفت و هرى لبخند كمرنگى زد با عشق ترين حالت ممكن به لويى نگاه كرد
[هرى ادوارد استايلز ، جرعت نكن به زبونش بيارى...از نگاه كردن به عشقت لذت ببر ]
-I know i can treat you better , better than she can-
.
.
.
.
.
.
.شايد امروز نتونم آپ كنم ولى خب تلاشمو ميكنم :)
نظراى ديروزتون راجب فن فيك ميتونم بگم كلى خنديدم 😂
بيخيال ووت و كامنت يادتون نره 🖤😹
YOU ARE READING
Friends [L.S]
Fanfiction[Completed] [ هرى ادوارد استايلز ، اونطورى بهش نگاه نكن شما فقط دوتا دوستيد ]