22

3.6K 690 71
                                    

دستاشو تو موهاش برد و چنگشون زد و سعى كرد خشمشو بيرون بريزه با اين حركت اما خب اون لنتى لجباز تر از اين حرفا بود

-چرا نميفهمى لو؟ تو هنوز حالت خوب نشده

هرى به لويى اى گفت كه درحال لباس پوشيدن بود و براى پارتى اى كه نايل گرفته بود حاضر ميشد
با اينكه دو روز از اينكه دكتر اومده بود و دارو خوردن و شروع كرده بود هنوز حالش خوب نشده بود و البته هرى همچنان سر كار نميرفت يا كاغذاى شركت رو تو خونه كامل ميكرد و واسه كاركناى شركت ايميلشون ميكرد

-لو اصلا ميشنوى چى ميگم؟؟؟

لو نفسشو بيرون داد و سمت هرى برگشت و دستاشو رو شونه ى هرى گذاشت

-من خوبم هرى...خوبم فقط اگه امروز نرم ممكنه ديگه اين فرصت واسم پيش نياد باشه هرى؟ميرم و بعد از پيدا كردن الينور و صحبت كردن باهاش برميگردم

لو گفت و هرى نفسشو بيرون داد

-كام عان لو سلامتيت واجب تره

-سلامتيم واجب تره نه تا وقتى كه الينور و ببينم و ازش بپرسم چه مشكلى پيش اومده هرى لطفا

لو خواهش كرد و هرى براى چند ثانيه فكر كرد

-باشه اما به شرطى كه منم باهات بيام

لو غر زد

-باشه باشه فقط زود حاضررر شو

لو گفت و سريع از اتاق خارج شد
هرى سرشو پايين انداخت و لبشو گاز گرفت
فقط ميخواست مواظب لو باشه
ميترسيد .
ميترسيد حالش بد بشه و كسى نباشه كه كنارش باشه

'تنهايت نميگذارم ، تنهايت نميگذارم حتى اگر تقديرم تو را در خود جاى ندهد ... تنهايت نميگذارم'
.
.
.
.
.
.
بنظرتون با الينور حرف ميزنه؟:دى
دو قسمت بعدى را بسى دوست :')
راى نظر يادتون نره :)

Friends [L.S]Where stories live. Discover now