لويى براى بار سوم سمت دست شويى دوييد و هرى رو پشت خودش كشوند و دستاشو دو طرف توالت فرنگى گذاشت و دوباره هرچيزى كه تو معدش بود خالى كرد و هرى اروم دستشو رو كمر لو گذاشت و لبشو گاز گرفت و سعى كرد با ماليدن كمرش ارومش كنه
لو سريع سيفون و كشيد و يكم عقب اومد و چندتا از دستمالاى كنار و كند و باهاش دهنشو پاك كرد و از جاش بلند شد-براى بار هزارم...تو نميتونى كل روزو اينطورى بمونى ميفهمى ؟همين الان ميريم دكتر
هرى گفت اما لو فقط با بى حالى پسر قد بلند و كنار زد و سمت تخت رفت و خودشو روش انداخت
هرى از اين بى توجهى نفسشو بيرون داد و دوباره سمت لو رفت و رو تخت كنارش نشست-لو...لطفا...
هرى گفت و دستشو رو پوست داغ پسر گذاشت
-نه هرى نه...چطوره واسه رفتن به سركارت اماده شى ساعت تقريبا شيش صبه نميخوام بخاطر من دير برسى
هرى نفسشو بيرون داد و تلفنشو برداشت و بعد از نوشت چندتا چيز گوشيشو كنار گذاشت
-الان ديگه نميرم.
هرى گفت و لو با اخم نگاش كرد و هرى ادامه داد
-انتظار ندارى كه با اين حالت تنهات بزارم؟
-كام عان هرى من كه بچه نيستم
لو غر زد و سرشو تو بالش برد
-فقط حاضر شو و باهام بيا بريم در غير اين صورت مجبور ميشم كولت كنم و ببرمت
لويى با صورتى كامل پوكر به هرى نگاه كرد
-من با تو جايى نميام دراز من فقط نياز دارم استراحت كنم
لو داد زد و هرى اروم خنديد
-لو...
-هرى..خوب ميشم قسم ميخورم...
لو نفسشو بيرون داد
-مامانم هميشه تو اين مواقع واسم سوپ درست ميكرد و بعد من خوبِ خوب ميشدم
با لبخند مليحى به هرى نگاه كرد و هرى اروم خنديد
-واقن؟
لويى سرشو پشت سر هم تكون داد و بعد بازوهاى هريو تو دستش فشار داد
-واسم سوپ درست ميكنى ددى هره؟
با اين حرف هرى با صداى بلند خنديد و با لبخند بزرگش به لويى نگاه كرد و دستشو رو گونه هرى كشيد
-البته بيبى لو
هرى با نيشخند گفت و لو محكم زد به بازوى هرى
-منحرف
زمزمه كرد اما هرى سريع بلند شد
-پيش به سوى درست كردن سوووپ
هرى گفت و مثل سوپر من دستشو مشت كرد و به سمت بيرون از اتاق دوييد
-اگه فكر كردى سوپ درست ميكنى كه بهت بدم كور خوندى
لو با خنده گفت و سعى كرد بخوابه اما بهم خوردن دوباره ى حالش باعث شد به سمت دستشويى بدوعه و تمام افكارو از ذهنش خالى كنه...
چقدر خوب بود كه هريو داشت...چقدر خوب بود كه هرى مراظبش بود.
.
.
.
.
.
.
.
من تند تند آپ ميكنم شما نه كامنت ميزاريد نه ووت ميديد نگا نكنيد همينطورى عاپ ميكنم تو قسمتاى حساس جبران ميكنم -.-
نونيا سى ام و ووت بديد:'|
YOU ARE READING
Friends [L.S]
Fanfiction[Completed] [ هرى ادوارد استايلز ، اونطورى بهش نگاه نكن شما فقط دوتا دوستيد ]