عار يو رِدى فور ايت؟ :دى
.
..
...
..
.
-ديشب طبق شكايى كه كرده بوديم تصميم گرفتيم يه آزمايش جزئى روى خونتون انجام بديم تا مطمئن شيم و خب نيمه هاى شب متوجه شديم اما تصميم گرفتيم صب زود بهتون خبر بديم و خب...ما ديشب توى خونتون اون ويروس رو پيدا كرديم و خب...--ويروس؟چه ويروسى؟
هرى وسط حرف دكتر پريد اخم كرد و لو به هرى نگاه كرد و دوباره به دكتر نگاه كرد و استرس تمام وجودشو برداشته بود
-آقاى استايلز من داشتم ادامه ميدادم...
هرى معذرت خواهى كرد و منتظر ادامه ى حرف دكتر شد
-در نگاه اول اين مثل يه سرما خوردگى معمولى بنظر ميرسه درست همون حالات اما طولانى تر از سرماخوردگى ميشه و بعد عواملش بيشتر اوج ميگيره و از يه سرما خوردگى پيشرفته تر ميشه
دكتر نفسشو بيرون داد
-ميشه واضح تر بگيد؟؟؟؟
دكتر نفسشو بيرون داد و لبشو گاز گرفت و سرشو نامطمئن تكون داد و عينكشو از رو چشماش برداشت
-آقاى تاملينسون آزمايش خون شما نشون دهنده ى اينه كه شما مبتلا به اچ عاى وى هستيد... ما فقط...-
هرى نزاشت دكتر ادامه حرفشو بزنه
-وات د فاك؟؟؟اين ديگه چه مسخره بازى ايه؟
پوزخند مسخره كننده اى زد و اخم كرد
-آقاى استايلز ..من درك ميكنم اما..-
-چيو درك ميكنى؟؟؟؟تو يه احمقى كه هيچ چيزى حاليت نميشه ميدونى اگه امروز ميومديم تا خبر حاملگيشو ازت بشنويم تعجب نميكردم بريم لو
هرى سريع دست لو كه حالا به دكتر خيره شده بود و چشماش قرمز شده بود و گرفت و بلندش كرد و سمت در كشوندش
-آقاى استايلز اين مسئله بچه بازى نيست شما بايد زودتر براى درمان اقدام كنيد
دكتر داد زد درحالى كه هرى با عصبانيت از اتاق خارج شد
كل مريضا داشتن به هرى كه چطورى لو رو با خودش ميكشيد نگاه ميكردن
اما هرى به هيچ چيزى توجه نميكرد حتى بعيد ميدونم اون حرفاى دكتر رو شنيده باشه-هرى
لو صداش كرد اما هرى همچنان بى توجه دستاى لو رو كشيد و از بيمارستان خارج كرد
-هرى...هرى باتوعممم
لو داد زد و دستشو از دست هرى بيرون كشيد و هرى سريع سمت لو كه حالا بى صدا داشت گريه ميكرد برگشت
-لو...چرا گريه ميكنى؟؟؟چرررررا گريه ميكننننى؟
هرى بلند داد زد و حالا چشماى سبزش كاملا تيره شده بود
YOU ARE READING
Friends [L.S]
Fanfiction[Completed] [ هرى ادوارد استايلز ، اونطورى بهش نگاه نكن شما فقط دوتا دوستيد ]