وقتي ديد كه نيست و نميتواند، تسليم شد. مانند تمامي ما ، تسليم شد و چشمانش را بست، خواست بخندد، خواست فراموش كند، اما اسمان از روي فريادش ، فرياد زد.
خواست نخندد. و نخنديد.
-
- منفی بیست و ششمین انعکاس -
وقتي ديد كه نيست و نميتواند، تسليم شد. مانند تمامي ما ، تسليم شد و چشمانش را بست، خواست بخندد، خواست فراموش كند، اما اسمان از روي فريادش ، فرياد زد.
خواست نخندد. و نخنديد.
-