دیشب، زمانی می خواستم انقدر به او نگاه کنم که چشمانه نداشته ام سرخ شود، اورا دیدم که چگونه با دوست خیالی اش، بلند بلند حرف می زند.
خیلی بلند. حرف هایش زندگی بود. حرف هایش مرگ بود :ژولی ( دوست خیالاتی دختر) : ٫ امشب تنهام . نمی دونم چرا احساس می کنم خیلی تنهام . ٬
من فهمیدم که حرف هایش زندگی بود ، حرف هایش مرگ بود دختر گفت :
- " نه تنها نیستی ماه هم باهات بیداره، آسمون هم بیداره، زمین هم می چرخه. دریاهم بیداره و یه جا داره بیش تر از همیشه تو سیاهی شب می میره.
ولی کی اهمیت می ده اگه یه نور بیشتر از یه آسمون با میلیون ها ستاره بیرون بره؟- 'دقیقا فقط اینه که ما بعضیاشون نمی بینیم'
- "پس فقط ببین که تنها نیستی"»
- ' فقط به جای آدما چیزای دیگه هستن که بعضی وقتا جایگزین میشن '
- باور کن همون زیبایی هایی که تو بهشون می گی " چیز " هزاران هزار بیش تر از کلمه انسان می ارزن. انسان هیچی نیست. انسان هیچی نیست وقتی حاضر می شه برای بدست آوردن خوشبختی فقط بمیره. انسان هیچی نیست وقتی که براش هیچ تلاشی نمی کنه و می آد می گه اره
من عاشقم!
چرا هیچ کس اهمیت نمی ده که دریا هم عاشق بود؟! اما زندست؟!
معلومه. چون دریا خیلی وقت پیش توی عمیق ترین جای افکارمون مرده »- ' عشق وقتی تبدیل به عشق میشه که تو وجود خودت نگهش داری و بهش عشق بورزی عاشق بودن یعنی اینکه مثل دریا هم آروم جلو بدی و در درون خودت پر تلاطم '
- " پس تنها نیستی ژولی، دریا هم مثل تو عاشقه ، فقط خیلی وقته که هیچ کدوممون عشقشو نفهمیدیم چون نخواستیم توش فرو بریم.
چون اگه توش فرو بریم عشقشو نمی بینیم. مرگو می بینیم. سیاهی مطلقی که هیچ منصفانه نیست.
همون سیاهی که انسان ها تحمل می کنن.
تا خوشبخت باشن ، اما نمی دونن که بازم ته اون سیاهی ، دریایی هست که خیلی وقته احساسات خودشو سرکوب کرده.
و بازم ما اینو نمی بینیم . ما ندیدیم. ندیدیم که خیلی وقت پیش مرده.
شاید بشه غرق نشد . شاید بشه زنده موند
همیشه می شه. همیشه می شد.
فقط ما نخواستیم که بمونیم. تو نخواستی که بمونی وگرنه نمی گفتی که تنهایی . گفتی، چون دریایه وجودت خیلی وقته که مرده. شاید وقتشه پیداش کنی. اینطوری اول خودت توش غرق شو، اینطوری مرگ آسون تره.
مرگه دریا تلخه. مثل همه مرگاست. سیاهو تلخ."