و آره. بی هیچ التماسی بدنیا می آیم و میمیریم. زندگیمون رو میکنیم و اهمیت نمیدیم. برامون هیچی مشخص نیست و هرشب بدون هیچ روشنایی به خواب میریم.
زندگیمون رو میکنیم و کابوس هامون رو میشماریم.
رویاهامون رو به باد میدیم و میگیم : ' فقط یه رویا بود "
و رویا، چیزیه که هیچ وقت واقعی نمیشه. زندگی برامون کابوس میشه و هر روز رویای شب قبلشون رو میکشه. مارو توی دستهاش میگیره. مارو فشار میده. مارو میکشه.
هر روز میبینیم که خنده هامون پوچ میشن. میبینیم که چطور جلوی چشمهامون یه روز دیگه طلف میشه. میبینیم که یه گل دیگه پژمرده میشه و باز هم میگیم : فقط یه رویا بود" میگیم: تموم شد.
میگیم کابوس مارو نجات میده.
ولی بدون یه روز که خودت رو توی اینه نگاه کردی، میفهمی که خیلی وقته با سرکوب کردن رویاهات،
تیکه تیکه شدی. میفهمی که چطور به اینجا رسیدی. میفهمی که خودت اون گل پژمرده ای. میفهمی که خودت اون کابوسی. میفهمی که کابوس زندگی خودت، خودتی.میفهمی که خیلی وقته مردی.. و لبخند میزنی .. چه لبخند غم انگیزی..