°Pt. 3✥

8.1K 1.4K 372
                                    

✥° ʍเα °♬

Blue Blood

قسمت سوم

یونگی، که حالا در عرض چند دقیقه ی گذشته ترجیح می داد با نام اهداییش یعنی شوگا خطاب بشه، به دنبال استاد قدم های تندی بر می داشت.

سکوت راهرو ها با صدای قدم های نامجون شکسته نمیشد چرا که اون حتی در این موقعیت هم قابلیت قدم های بی صداش رو حفظ کرده بود اما شوگا در انجام همین کار چندان موفق بنظر نمی رسید.

پسر روی دست های نامجون بنظر بی حرکت می رسید اما شوگا می تونست حس کنه که اون واقعا تو شرایط خوبی نیست. اگر وسط راهرو و توی دست های استاد خون قرمز شون دچار یک حمله ی دیگه میشد مسلما خسارت جبران ناپذیری وارد میشد.

فشار اون حمله به بدن ضعیف شده ی تهیونگ می تونست به خود پسر هم صدمه بزنه و تنها موجود زنده ای که تو شعاع 3 متری توسط اون حمله بهش آسیبی نمی رسید شوگا می بود.

بالا رفتن اون ها از راه پله های آبی و طلایی چیزی بود که شوگا مطمئن بود تهیونگ بعدا حسرت ندیدن شون رو خواهد خورد. البته وقتی بهش رسیدگی می کردن و به خوابگاه برمی گردوندن می تونست این رو تجربه کنه اما هیچ چیزی نمی تونست با یک تجربه ی دست اول رقابت کنه.

با عبور از جلوی اتاق ها، بینی حساس شوگا می تونست به خوبی بوی خون اصیل ها رو از بین در ها تشخیص بده.

اتاق های ابتدای راهرو بوی بی نظیری داشتن و هر چه به انتهای راهرو نزدیک می شدن شوگا می تونست حس کنه که از خوابگاه خون آبی ها به اتاق هایی که خون آبی هایی با اصالت کمتر و خون سبز ها توش اقامت داشتن نزدیک میشن.

و بعد بوی عجیبی رو حس کرد.

بویی که انگار قبلا هم به بینی حساسش خورده بود.

می تونست تشخیص بده که شباهت زیادی بین بوی اون خون با معلم های خون سفیدی که هر هفته براشون ملافه و غذا می آوردن وجود داره اما ترکیب به خصوص اون بو با اصیل ترین نوع خون آبی براش گیج کننده بود.

ذهنش داشت با یادآوری بوی به خصوصی که سال گذشته حداقل هفته ای چند بار تا به طبقات پایینی نفوذ می کرد کمی گیج میشد. بوی اشک های یک خون آبی اصیل. کسی که غم زیادی رو علاوه بر درد جسمی ای تحمل می کنه...

اما با باز شدن ناگهانی یک در نامجون متوقف شد و به دنبال اون شوگا هم دست از برداشتن قدم های بلند برای رسیدن بهش برداشت و قطار افکارش با دیدن خون سفید خوش چهره ی رو به روش به ته دره ای سقوط کرد.

این درست بود که خون سفید ها با از دست دادن نماد اصالت شون زیبایی به خطرناکی مرگ رو بدست میارن اما نمونه ای که در حال حاضر رو به روی شوگا ایستاده بود می تونست از مثال زدنی ترین موارد این زیبایی نزدیک به مرگ باشه. شاید شبیه یک گل سمی که با زیباییش طعمه ش رو به خودش نزدیک میکنه و بعد تو یه حرکت...

خون آبی ✥ نامجین؛ یونمین؛ ویکوکWhere stories live. Discover now