بسیار خب!
جواب دادن به سوالات رو از زبون شخصیت ها شروع می کنیم! اولویت با سوالاتی هستن که طبق مدل گفته شده، به اسم هر فرد ریپلای زده و پرسیده شدن...
جین:
چجوری فهمیدی حسی که داری عشقه ؟ برای کسی که از بچگی بهش عشقو یاد ندادن فهمیدن اینکه عاشق یکی شده اونم همجنس خودش اسون نیس... قبول کردنش سخت نبود؟
عشق یادگرفتنی نیست. خیلی در موردش فکر نکردم. می دونستم نباید هیچ نوع احساسی داشته باشم اما نامجون تنها کسی بود که بهم گفت مجبو نیستم تنها باشم.
چه چیز متفاوتی توی نامجون دیدی که حاضر شدی بخاطرش از خونِ آبیت بگذری از مقامت بگذری حتی از سربلندی و آینده ای ک در انتظارت بود بگذری ؟ مگه نمیدونستی اگه عاشق بشی میشی اینی ک الان هستی پس چرا ریسک کردی ؟
فکر می کنم اون زمان فقط دلم می خواست کسی باشه که بهش تکیه کنم. آینده ی ترسناکی در انتظارم بود... الان دیگه اهمیتی نداره
چرا عاشق شدی؟ از تو بعید بود😞 بعدش چرا اینقدر پشیمون و بی احساس شدی مگه خودت اینکارو نکردی پس چرا پشیمون شدی؟
اشتباه همه همینجاس که من رو بی نقص میدیدن. البته الان دیگه فرقی نداره اما من هم فقط ساده بودم و فکر می کردم اگه به خودم اجازه ی احساس کردن بدم کسی متوجه نمیشه.
اولین بار چجوری بود حس عاشق شدن؟
دردناک.
توی یه خون سفید مغرور احساسات چجوری باعث میشه جلوی بی احترامی یه خون قرمز اینقدر سکوت کنی؟ یا بی خشنونت برخورد؟
غرور من اجازه نمیده شان ام رو توی سطح چنین فردی پایین بیارم.
جیمین:
چی شد که یهو انقدر عوض شدی جمن شی ؟
من عوض نشدم. فقط حس کردم دیگه اونقدر ضعیف نیستم
با دیدن جین چ حسی بهت دست میده؟ ترحم ؟ عشق ؟ تحسین برای موندن پای حسش یا سرزنش برای عاشق شدن ک تو دنیای شما گناهه ؟
STAI LEGGENDO
خون آبی ✥ نامجین؛ یونمین؛ ویکوک
Fantasyتو جامعه ای که رنگ خون تعیین کننده ی طبقه ی اجتماعیه نمیشه دنبال عدالت گشت. شعار مدرسه ی ما این بود... درد زیباست. - پارک جیمین