°Pt. 14✥

5.4K 1.1K 349
                                    

✥° ʍเα °♬


سن شخصیت ها براتون سوال شده بود، من هم محاسبه شون کردم! اگه تو قسمت های قبل چیز دیگه ایه تذکر بدید درستش کنم

جیمین در آستانه ی 15 سالگی

جین 18 سال ( چون وقتی سقوط کرد سال آخر مدرسه بود که یعنی 17 سالگی. و حالا یکسال از اون زمان گذشته)

جونگ کوک 14 سال

یونگی تقریبا 16 سال

تهیونگ 15 سال ( البته چون ذکر کردم 2 سال از یونگی کوچیک تره شما اواخر 14 در نظرش بگیرید.)

نامجون 24

هوسوک 22

بچه ها آخر این قسمت یه سری حرف مهم دارم لطفا بخونید.


Blue Blood

قسمت چهاردهم


جیمین کمی سر جاش جا به جا شد.

می دونست که هنوز تا وقت بیدار شدنش یکی دو ساعتی مونده اما انگار هیچ خوابی براش نمونده بود پس از جا بلند شد و نشست. یه حس عجیبی ته قلبش بود... یه حس خطرناک. از اون هایی که اگه کسی می فهمید براش خیلی خیلی سنگین تموم میشد.

نمی دونست چرا اما همه ش یاد زمانی می افتاد که از آخرین تعطیلات شون با جین به خونه برگشته بودن. همون زمان که تمام حرکاتش عوض شده بود. با کسی همکلام نمی شد و از دسر های مورد علاقه ش هم بیش از چند قاشق نمی خورد.

هیچ چیز بنظر نمی رسید که بتونه جین رو سر حال بیاره به جز زمانی که به زمان رفتن به Douleur نزدیک و نزدیک تر می شدن... و حالا جیمین همچین حسی داشت. با این تفاوت که دوست داشت به اون طبقات پایینی برگرده!

این احمقانه بود. جیمین تمام لحظاتی که اون پایین بودن رو آرزو کرده بود که کاش همراه جونگ کوک نمی رفت و حالا... نمی دونست چی، اما کشش عجیبی مجبورش می کرد بخواد به اونجا برگرده.

سعی کرد بجای اون راهرو های مرموز و اون دو پسر که درک نمی کرد چرا باید مخفی شده باشن، به مسائلی که در اصل اهمیت بیشتری داشت فکر کنه.

امروز با جین کلاسی نداشت اما تصمیم گرفت کمی بیشتر روی نیروی کنترل نورش کار کنه. حقیقت این بود که با دیدن تسلط جونگ کوک روی کنترل نیروش کمی خجالت زده شده بود.

جونگ کوک ازش کوچیکتر بود و اینقدر روی کنترل نیرو هاش تسلط داشت. این درست بود که خانواده ی جئون هزینه ی مجزایی به مدرسه پرداخت می کردن تا وارث شون دوره های تدریس خصوصی مشابه جیمین رو دریافت کنه اما باز هم این حقیقت که جیمین زود تر از اون بدنیا اومده بود و بزرگتر بود تغییر نمی کرد.


(. {تو بوسان... J} البته این شوخیه. فضا های این داستان توی دنیایی که ما می شناسیم اتفاق نمی افته.)

خون آبی ✥ نامجین؛ یونمین؛ ویکوکWhere stories live. Discover now