✥° ʍเα °♬
Blue Blood
قسمت بیست و هشتم
جیمین حتی نتونسته بود دو شب گذشته رو بخوابه. معلم نامجون دو روز پیش اون و جونگ کوک رو به دفترش احضار کرده بود تا باهاشون در مورد چیزی حرف بزنه که ظاهرا یک ماموریت مخفی بود. اینکه باید گل آبی رو پیدا کنن تا جین با نوشیدن عصاره ش بتونه دوباره خون آبی بشه.
جیمین با وجود عدم اعتمادش به نامجون بی اندازه خوشحال شده بود و دلش می خواست همون لحظه حرکت کنن! جونگ کوک بنظر می اومد به خوشحالی جیمین نباشه. قابل درک بود. بهرحال اون ربطی به چنین ماجرایی نداشت. چرا باید خودش رو به خطر می انداخت...
اما جیمین می تونست حس کنه مشکل جونگ کوک چنین چیزی نیست. جیمین می تونست نوعی حس بی اعتمادی رو از طرف جونگ کوک دریافت کنه. تایید معلم خون قرمز شون برای مخفی موندن این ماموریت از بقیه کمی نگران کننده تر هم بود.
جیمین هم می دونست اگر برگشتن خون سفید ها به خون آبی به همین سادگی بود حتما خیلی ها تلاش می کردن چنین گلی و بدست بیارن. . . اما اگر این ماموریت اینقدر سری بود چرا از چند تا دانش آموز برای انجامش کمک می گرفتن؟
شاید جونگ کوک هم مثل جیمین نگران این بود که این ماموریت به موقعیت شون صدمه بزنه. به عنوان دو خون آبی که حتی تعلیمات شون تموم نشده بود و داروی مخصوص پایان دوره رو هم دریافت نکرده بودن، از دست دادن مقام شون خیلی ساده بود و کوچکترین خطایی می تونست از مقام شون خلع شون کنه.
شاید برای همین هم بود که به جای خون آبی های پر تجربه تر از اون ها استفاده می کردن؟ یعنی ممکن بود آقای پارک برای برگردوندن وارث اصلیش به مقام خون آبی حاضر باشه چند نفری رو توی مسیر قربانی کنه؟ اینطور نبود که جیمین بخاطر مقامش حاضر باشه جین رو از برگشتن به موقعیت خون آبی عقب نگهداره اما اون به چشم دیده بود موقعیت یک خون آبی سقوط کرده چقدر میتونه ترسناک باشه.
با تاکید معلم کیم، بهشون گفته شد که دستور این ماموریت از طرف آقای پارک صادر شده. برای جیمین اجازه نامه برای غیب از کلاس ها صادر شده و پدر جونگ کوک هم ظاهرا موافقتش رو با یک نامه ی رسمی اعلام کرده بود.
اما با دیدن نگرانیِ مشهود دو پسر بعد از کمی مکث طوری که انگار مطمئن نبود باید این بخش از اطلاعات رو بهشون بگه یا نه شروع کرده بود:" دلیل اینکه شما با سن کم تون انتخاب شدید اینه که ما توی این ماموریت به غیر از جیـ... معلم سوکجین، من و درمانگر هوسوک، همراه دو نفر دیگه هم هستیم. دو نفر که تقریبا هم سن شما هستن اما کسی از وجود شون خبر نداره. دو خون سیاه که توی مدرسه به صورت مخفی تعلیم میبینن."
جیمین و جونگ کوک بی اختیار نگاه زیر چشمی ای بهمدیگه انداختن و کمی معذب روی صندلی شون جا به جا شدن. این درست بود که وجود خون سیاه ها خیلی ویژه بود اما طوری با این موضوع برخورد میشد و کسی در مورد وجود شون صحبت نمی کرد که هربار با یادآوری وجود داشتن شون جو کمی معذب کننده میشد.
ESTÁS LEYENDO
خون آبی ✥ نامجین؛ یونمین؛ ویکوک
Fantasíaتو جامعه ای که رنگ خون تعیین کننده ی طبقه ی اجتماعیه نمیشه دنبال عدالت گشت. شعار مدرسه ی ما این بود... درد زیباست. - پارک جیمین