°Pt. 42✥

2.7K 656 206
                                    

✥° ʍเα °♬

Blue Blood

قسمت چهل و دوم

صبحی که برای شروع دوباره ی حرکت آماده میشدن، تا غروب در سکوت عجیبی گذشته بود. شاید در اصیل ترین حالت ممکن و در عین حال، با تغییراتی که همه توی خودشون و دیگران به وضوح احساس کرده بودن.

شاید میشد گفت جیمین و هوسوک تنها کسانی بودن که از درون، از تغییرات فعلی شون ناراضی بنظر نمی رسیدن. جونگکوک هنوز نتونسته بود مقابل اینهمه میل به سرکشی درونش پیروز بشه، جه هوآن هر لحظه به خطر بروز اون روی عصبیش نزدیک تر میشد، نامجون از این میزان دلسوزی و همدردی

و یونگی... مطمئن بود که اگر به زودی به حالت عادی شون برنگردن دچار بزرگترین اشتباه عمرش میشه. اعتراف احساساتی که به تازگی درونش شدت گرفته بودن، به این خون آبیِ ویژه پارک جیمین. کسی که تا هفته ی گذشته شاید ابراز احساسات بهش فقط یه پس زدن ساده رو به دنبال داشت اما با رفتار جدیدش یونگی نمی تونست تصور کنه ممکنه چه جوابی ازش دریافت کنه. فقط می دونست هر چی هم که بود، نتیجه ی خوبی نمی داد.

اما شاید همین دست نیافتنی بودنِ کوفتی بود که جذاب­ترش کرده بود و مقاومت رو برای یونگی سخت می کرد. تمرینات دیشب شون فقط یونگی رو مشتاق تر کرده بود.

جیمین موفق نشده بود یونگی رو توی مبارزه شکست بده اما تمام شب بی وقفه ادامه داده بود. یونگی به عنوان خون سیاهی که از جهنمی ترین راه به جیمین متصل شده بود، می تونست حس کنه تجربه ی ناکافیش در کنترل نیروش تنها دلیلیه که نتونسته بود مبارزه رو به نفع خودش تموم کنه و این ترسناک بود که وقتی تجربه ی کافی رو بدست بیاره دقیقا چه کارهایی ازش بر میاد.

بنظر می رسید هرچی جیمین بیشتر به خون آبیِ درونش نزدیک تر میشد، اتصال یونگی باهاش شدت می گرفت. شاید بهتر بود میگفت؛

مشکل بعدی تهیونگ بود. از وقتی حالش بهتر شده بود کمی عجیب شده بود. قبلا از هر فرصتی برای حرف زدن با یونگی استفاده می کرد اما حالا حتی زمان هایی که یونگی باهاش صحبت می کرد بنظر نمی رسید قصد داشته باشه صحبت رو طولانی کنه و فقط به حد لازم حرف میزد. اگر این اثر رفتار اون خون آبی، جئون جونگکوک بود یونگی اصلا خوشش نیومده بود. تهیونگ داشت مثل خون آبی هایی که تمام سال های عمرش ازشون نفرت داشت رفتار می کرد و این اصلا حس خوبی نداشت.

مدام حس می کرد باید برای اون پسر کاری بکنه اما تمرینات مداوم معلم کِن و بیماری تهیونگ بین شون فاصله ی زیادی انداخته بود. به خصوص که برنامه ی یونگی برای بدست آوردن اشک جیمین، با این بی نقصی ناگهانیِ خون آبی به شدت شکست خورده بود.

مساله ی دیگه تفاوت رفتاری معلم کِن بود. زمان شروع سفر این خودش بود که پیشنهاد تمرین و مبارزه داده بود اما حالا مخصوصا الان که جیمین از مبارزه ی دو گروه استقبال کرده بود، بنظر می رسید معلم جه هوآن تمام تلاشش رو میکنه تا این مبارزه انجام نشه. بنظر یونگی همه چیز شبیه یه گرداب عجیب شده بود که داشت آهسته همه شون رو می بلعید اما روند آهسته ش باعث میشد نشه دقیق و مستقیم بهش اشاره کرد.

خون آبی ✥ نامجین؛ یونمین؛ ویکوکDonde viven las historias. Descúbrelo ahora