قبل از خواندن فیک بدانید:
• نوشتهای که میخوانید، یک فیکشن است؛ یعنی لزومی ندارد تمامی پیشامدها و پیرنگها با واقعیت تطابق کامل داشته باشد.
• هر گونه مغایرت با واقعیت، به دلیل خیالی بودن تمامی رویدادها و برخی مکانهاست.
• در داستان به مفاهیمی مانند تجاوز، کودکآزاری، قتل و گروگانگیری اشاره میشود.
• به طور کلی، تجاوز جنسی عملی است که بدون رضایت فرد قربانی انجام میشود.با مهر،
تقدیم به اکسواِلهای فارسیزبان؛
امید آنکه بر دوستیمان بیفزاید.مقدمه
مشکل اینجاست که میخواهیم همه چیز زندگیمان را از هم سوا کنیم و در جعبههای جداگانه بستهبندیشان کنیم. اصلاً در مخیلهمان نمیگنجد شاید چیزی وجود داشته باشد که نتوانیم در هیچ کدام از جعبههای کوچکمان جایش دهیم و تا بیاییم به خودمان بجنبیم آن چیز تمام جعبههایمان را اشغال کرده باشد. آن وقت است که دیگر جایی برای هیچ چیز دیگر در زندگیمان نمیماند. و وقتی به خودمان میآییم جای همه چیز را گم کردهایم.
مشکل کیم جونگین هم همین بود. نه این که جایی برای عشق در زندگیاش نگه نداشته بود، نه. اتفاقاً یک کتابخانۀ کوچک و رنگارنگ داشت که یک قفسۀ قرمز خوشرنگش را به رمانهای عاشقانۀ مورد علاقهاش اختصاص داده بود. اما اشتباهش اینجا بود که برای عشق مرز تعیین کرده بود، برای عاشق شدن برنامهریزی کرده بود. مثلاً با خودش میگفت: بعد از این که یک خانۀ در خور خریدم و یک اتومبیل خوب زیر پایم بود، در محل کارم هم ترفیع درست و درمانی گرفتم، آن وقت در یک صبح دلانگیز بهاری یا یک عصر عاشقانۀ پاییزی میروم سر وقت نیمۀ گمشدهام، دستش را میگیرم و به خانه میآورم. اصلاً به این فکر نکرده بود که او کسی نیست که باید همهی اینها را انتخاب کند. نمیدانست عشق مهمانی است که همیشه سرزده میآید. و وقتی هم بیاید باید همۀ خانه را در اختیارش بگذاری تا برایت بکوبد و از نو، آن طور که خودش میخواهد بسازد...
YOU ARE READING
Oh Jongin
FanfictionGenre: romance, drama, tragedy, crime Couple: sekai Channel: @parkfamily_fictions 🔹خلاصه: داستان زندگی پسر یتیمی که بعد از پشت سر گذاشتن دوران سخت کودکی و نوجوونیش، درست وقتی که آرامش نسبی زندگیش رو بدست میاره، با یک تصادف ناگوار مواجه میشه. اما ای...