ورود پر افتخار تهیونگو بهتون تبریک میگم:/
_____جونگ کوک و جین توی راهروی مدرسه ی جدیدش قدم میزدن.
_اینجا قشنگه مگه نه؟
پسر کوچیکتر سرشو تکون داد. حدود پنج مین دیگه قدم زدن تا به کلاس استثنائیا رسیدن که ازش صدای دعوا میومد."آخخخ جینیانگ!اینقد اون آجرای کوفتیو سمتم پرت نکن"
"مارک میخوااااام" جینیانگ با عصبانیت گفت و یه تیکه آجر خونه سازی دیگرو سمت یوگیوم پرت کرد.
یوگیوم که داشت اسباب بازیارو از جینیانگ میگرفت گفت:"خیلی خب باشه ولی اون مریضه پس تو امروز باید با من بازی کنی"
"ولی من مارک میخوام نه توووو"
_هی اینجا چخبره؟
جین پرسید و آجری که آماده ی پرتاب سمت یوگیوم بودو از جینیانگ گرفت.
"اما جینی من مارک میخوام"_میدونم ولی اون امروز نمیاد. بهتر نیست به جای دعوا با یوگیوم بازی کنی؟زود باش ازش معذرت خواهی کن.
جینیانگ با لبای آویزونش برگشت سمت یوگیوم. "ببقشید"
_آفرین پسر خوب حالا برو بشین پیش بقیه کلاس داره شروع میشه.
جینیانگ باشه ای گفت و رفت پیش بقیه
یوگیوم اهی کشید:"واقعا ازت ممنونم، تمام امروزو داشتم سعی میکردم کنترلش کنم ولی بنظر میرسه که ازم متنفره"_اینطور که تومیگی نیست. بالاخره هرکسی فیوریت( favorite) های خودشو داره.
جین به حرف باکلاسی که زده بود خندید ولی مثل اینکه یوگیوم اصلا به چیزی که جین گفت توجهی نکرد.
"هی یوگیوم حواست به منه؟"
یوگیوم دستپاچه شد و دست از سرک کشیدن به پشت سر جین برداشت "آمم آره فقط، اون داداشته؟""اوه آره.سلام کن کوکی."
و منتظر به جونگ کوک نگاه کرد تا به یوگیوم سلام کنه.جونگ کوک آروم دستشو برای یوگیوم تکون داد بعد دوباره پشت جین قایم شد.جین یکم کشیدش جلو.
"اون یه کوچولو خجالتیه اما امیدواره که بتونه دوست پیدا کنه درسته جونگ کوک؟"جمله ی آخرشو رو به جونگ کوک گفت.
جونگ کوک یه صدای نامطمئن از خودش دراورد که همون هم برای جین کافی بود."خیلی خب دیگه باید کلاسو شروع کنم."
جین گفت ولی اون لحظه ای که خواست بره سمت میزش، جونگ کوک آستینای جینو گرفت. جین چرخید تا لبخندشو نشون جونگکوک بده."مشکلی نیست کوکی من دقیقا روبروتم قرار نیست جایی برم."
اما جونگ کوک سرشو تکون داد و محکمتر از قبل آستیناشو بین دستاش فشرد.
جین خواست چیزی بگه که در باز شد و با جیمینی رو به رو شد که از هیجان نفس نفس میزد.
"جینیییی"
جیمین با ذوق گفت و دوید سمتش تا بغلش کنه.
YOU ARE READING
SILENT | VKOOK
Fanfiction"هی جونگ کوک میشه لطفا باهام حرف بزنی؟" ''م_من هم_همیشه باهات ح_حرف میز_زنم ته ته'' چی میشه اگه پسر بد مدرسه، کیم تهیونگ، بخواد به جونگ کوکی که نمیتونه حرف بزنه کمک کنه؟ اما تهیونگ یه راز کوچولو داره... +این فیک روند اصلیش از پارت 7 به طور جدی شروع...