8-SILENT ALARM

4.5K 814 701
                                    

یونگی داشت کتاباشو توی لاکرش جا میداد که دید هوسوک داره میاد سمتش:_سلام بیب

یونگی در لاکرشو بست و با یه نگاه بی حوصله چرخید سمتش

_نگو که هنوز از دستم ناراحتی،هستی؟
هوسوک پرسید و یونگی یه تای ابروشو داد بالا

_خب من اینو آره در نظر میگرم.چکار کنم که دیگه ازم دلخور نباشی؟

_برای شروع میتونی از جیمین عذرخواهی کنی

_ولی من تو بازی سرنخمو دادم بهش که برنده شه!

_این اسمش معذرت خواهی نیست

_هووف،دیگه چکار باید بکنم؟
هوسوک با ناراحتی گفت و یونگی اه کشید

_فقد در حد فاک حسودی نکن من دوست پسرتم.جیمین فقط یه دوسته

_یه دوست که ازت خوشش میاد
هوسوک سرشو انداخت پایین و خیلی آروم گفت

_هوبی،من عاشقتم.چکار باید بکنم که بتونی عشقمو بفهمی؟نمیبینی چقد دوست دارم؟

هوسوک اه آرومی کشید:_میدونم میدونم،من خیلی احمق و حسود و دیکهد بودم.نمیتونم تصور کنم که بخوام بدون تو باشم یا نزدیکت نباشم اصلا نمیدونم اگه از دستت بدم باید چکار کنم و-

_وُو وو وو یواش!همه چی اوکیه هوبی

_پس،پس میبخشیم دیگه؟

بعد از این سوال هوسوک،یونگی ادای فکر کردن در اورد:_هممم...نوچ!

چشمای یونگی شیطون شده بودن و معلوم بود که میخواست هوسوکو اذیت کنه

هوسوک فهمیده بود یونگی داره اذیتش میکنه پس شونه های پسر بزرگترو گرفت و چسبوندش به در لاکر و لباشو روی لبای یونگی گذاشت.

بعد از یک دقیقه جلوی هزار جفت چشم که از کاسه در اومده بودن از لبای دوست پسرش دل کند و با یه پوزخند نگاش کرد:_حالا چی؟بخشیدی؟

یونگی که دلش میخواست بیشتر لبای هوسوکو روی لباش داشته باشه،فقط سرشو تکون داد و خم شد تا لبای هوسوکو ببوسه اما پسر موقرمز سرشو کشید عقب و همونطور که انگشتشو روی لباش گذاشته بود سرشو تکون داد:

_آ آ،خیلی داری تند پیش میری.الان کلاس دارم،نظرت چیه بقیشو تو خونه ی ما انجام بدیم؟یا میای یا همینطور هورنی میمونی

هوسوک با پوزخند گفت.انگشتشو از روی لبای یونگی برداشت و قبل از رفتن بوسه ی کوچیکی روی لباش زد.

یونگی لبخندی زد و چشماشو تاب داد:_عوضی دوست داشتنی من...

________________

جین و جونگ کوک توی کلاس استعدادهای درخشان بودن که به اتاق بایگانی راه داشت

_فقط میخوام چندتا کتاب بردارم،تو همین جا بمون
جین گفت و جونگ کوک برخلاف میلش قبول کرد.

 SILENT | VKOOKWhere stories live. Discover now