یونگی داشت کتاباشو توی لاکرش جا میداد که دید هوسوک داره میاد سمتش:_سلام بیب
یونگی در لاکرشو بست و با یه نگاه بی حوصله چرخید سمتش
_نگو که هنوز از دستم ناراحتی،هستی؟
هوسوک پرسید و یونگی یه تای ابروشو داد بالا_خب من اینو آره در نظر میگرم.چکار کنم که دیگه ازم دلخور نباشی؟
_برای شروع میتونی از جیمین عذرخواهی کنی
_ولی من تو بازی سرنخمو دادم بهش که برنده شه!
_این اسمش معذرت خواهی نیست
_هووف،دیگه چکار باید بکنم؟
هوسوک با ناراحتی گفت و یونگی اه کشید_فقد در حد فاک حسودی نکن من دوست پسرتم.جیمین فقط یه دوسته
_یه دوست که ازت خوشش میاد
هوسوک سرشو انداخت پایین و خیلی آروم گفت_هوبی،من عاشقتم.چکار باید بکنم که بتونی عشقمو بفهمی؟نمیبینی چقد دوست دارم؟
هوسوک اه آرومی کشید:_میدونم میدونم،من خیلی احمق و حسود و دیکهد بودم.نمیتونم تصور کنم که بخوام بدون تو باشم یا نزدیکت نباشم اصلا نمیدونم اگه از دستت بدم باید چکار کنم و-
_وُو وو وو یواش!همه چی اوکیه هوبی
_پس،پس میبخشیم دیگه؟
بعد از این سوال هوسوک،یونگی ادای فکر کردن در اورد:_هممم...نوچ!
چشمای یونگی شیطون شده بودن و معلوم بود که میخواست هوسوکو اذیت کنه
هوسوک فهمیده بود یونگی داره اذیتش میکنه پس شونه های پسر بزرگترو گرفت و چسبوندش به در لاکر و لباشو روی لبای یونگی گذاشت.
بعد از یک دقیقه جلوی هزار جفت چشم که از کاسه در اومده بودن از لبای دوست پسرش دل کند و با یه پوزخند نگاش کرد:_حالا چی؟بخشیدی؟
یونگی که دلش میخواست بیشتر لبای هوسوکو روی لباش داشته باشه،فقط سرشو تکون داد و خم شد تا لبای هوسوکو ببوسه اما پسر موقرمز سرشو کشید عقب و همونطور که انگشتشو روی لباش گذاشته بود سرشو تکون داد:
_آ آ،خیلی داری تند پیش میری.الان کلاس دارم،نظرت چیه بقیشو تو خونه ی ما انجام بدیم؟یا میای یا همینطور هورنی میمونی
هوسوک با پوزخند گفت.انگشتشو از روی لبای یونگی برداشت و قبل از رفتن بوسه ی کوچیکی روی لباش زد.
یونگی لبخندی زد و چشماشو تاب داد:_عوضی دوست داشتنی من...
________________
جین و جونگ کوک توی کلاس استعدادهای درخشان بودن که به اتاق بایگانی راه داشت
_فقط میخوام چندتا کتاب بردارم،تو همین جا بمون
جین گفت و جونگ کوک برخلاف میلش قبول کرد.
YOU ARE READING
SILENT | VKOOK
Fanfiction"هی جونگ کوک میشه لطفا باهام حرف بزنی؟" ''م_من هم_همیشه باهات ح_حرف میز_زنم ته ته'' چی میشه اگه پسر بد مدرسه، کیم تهیونگ، بخواد به جونگ کوکی که نمیتونه حرف بزنه کمک کنه؟ اما تهیونگ یه راز کوچولو داره... +این فیک روند اصلیش از پارت 7 به طور جدی شروع...