12-WHISPERED SECRETS

4K 700 706
                                    

بخونین و واسه چند لحظه هم ک شده از فکر کرونا بیاین بیرون:/مردم اینقد اسمشو شنیدم.

آقا من خودم داشتم ترجمه میکردم به چیزایی برخوردم که پشمام کز خوردن-_-

_______

جین همونطور که توی آمبولانس نشسته بودن به تهیونگ نگاه کرد و خوشحال بود که آمبولانس زودتر از چیزی که حدس میزد رسیده.

جونگ کوک سرپای نامجون از خستگی خوابش برده چون به خاطر اینکه میخواست باهاشون بیاد توی آمبولانس خیلی جروبحث کرده بود. البته از نوع بی صداش!

توی آمبولانس تقریبا هیچ صدایی نمیومد چون هیچکس حرفی واسه گفتن نداشت.درواقع نمیدونستن چطور بحثو شروع کنن و راجع به تهیونگ حرف بزنن(چطور میشه اینهمه آدم تو آمبولانس جاشون بشه؟:/)

نامجون اروم سرشو سمت جین خم کرد:_خوب میشه نه؟

_واقعا بستگی به حال و هواش داره، اگه دوباره اونطوری بشه... فکر نکنم حالا حالاها مثل قبل بشه

_ق-قرار نیست بهم بگی جریان چیه؟

_الان نه مونی،فقط بیا امیدوار باشیم.
جین با یه اخم ظریف گفت بلکه نامجون یکم ازش حساب ببره

_خیلی خب،باشه
نامجون پوفی کشید و به ناچار موافقت کرد

بعد از یه مدت نسبتا طولانی به بیمارستان رسیدن و پرستارا تهیونگ رو واسه ی مراقبت های ویژه توی بیمارستان میبرن

سروصدای پرستارا جونگ کوک رو از خواب بیدار کرد و جونگ کوک با چشمای پف کرده بلند شد و سرجاش نشست.اونقدر راحت بود که دست پرستاری رو که می‌خواست از آمبولانس بیرونش کنه رو پس زد.
خیلی اون تو بهش خوش گذشته بود چون روی رونای کلفت نامجون دراز کشیده بود و تکون خوردنای ماشین براش مثل ماساژور عمل میکردن.اما وقتی یاد تهیونگ افتاد سریع پرید بیرون تا باهاش بره توی بخش مراقبت های ویژه.

برادران کیمز و کوکی پشت سر برانکارد راه افتادن با اینکه میدونستن راهشون نمیدن داخل چون جز فامیل درجه یک نیستن

بعد از یک ساعت جین تماسشو با بابای تهیونگ قطع کرد.جین همه چیزو واسش توضیح داد و بعد برگشت پیش داداش و کراشش.

_خیلی گیح شدم
نامجون با قیافه ی مظلومی گفت

جین با لبخند نگاش کرد و لپشو کشید:_از قیافت مشخصه

_خب حالا باباش میاد یا چی؟تاحالا ننه باباییو ندیده بودم که واسه دیدن بچشون اینقد فس فس کنن

نامجون شاکی شده بود و این باعث میشد جین تو اون شرایط بد خندش بگیره:_زندگی تهیونگ خیلی متفاوته،زود قضاوت نکن

نامجون اهی کشید و تو چشمای جین خیره شد. تغییر مود داد و یه چشمک جذاب به جین زد:_ولی عجب روزی بودا خیلی کیف کردم
با خنده گفت و دستشو روی شونه ی جین گذاشت

 SILENT | VKOOKWhere stories live. Discover now