4-BUT CAN'T NOT HEAR

5K 1K 498
                                    

تهیونگ هنوز تو کف پسر جلوش بود میخواست بهش نزدیک شه که تعادلشو از دست داد و افتاد روی بوته.

"اه شت!"

هیسی از روی درد کشید و از روی زمین بلند شد. دید که پسر روبه روش از ترس میلرزه.

"عاه...ب-بخشید نمیخواستم بترسونمت!"

یه قدم به اون بچه که داشت تو خودش میپیچید نزدیک تر شد.

"بیین من نمیخوام بت آسیبی بزنم، گم شدی؟"

پسر آروم سرشو به چپ و راست تکون داد ولی تهیونگ میتونست ببینه که پسر کوچیکتر داره دنبال یه راهی واسه فرار میگرده.

"هی کوچولو من که نمیخوام بخورمت"

تهیونگ یه قدم دیگه سمتش برداشت و پسر یه کاری با دستش انجام داد. تهیونگ یه تای ابروشو داد بالا و با تعجب نگاش کرد."ها؟چی میگی تو؟"

پسر یه بار دیگه ولی آروم تر اون کارو با دستاش انجام داد.

"ببخشید ولی نمیفهمم دقیقا داری چیکار میکنی"

تهیونگ گفت و منتظر یه توضیح از پسر روبروش موند.
اون پسر چینی به بینیش دادو بی حوصله دوباره همون حرکتو تکرار کرد.
ایندفه تهیونگ فهمید که اون داره سعی میکنه با زبون اشاره باهاش حرف بزنه.(سرعت گیرایی تهیونگ=حلزون)

"اوه!آه،تو کری؟"
تهیونگ اروم پرسید.

پسر سرشو به معنی "نه" تکون داد.

"اها اوکی."
تهیونگ با گیجی گفت.

میخواست اسمشو بپرسه که صدای جینو شنید."اوه جونگ کوک اینجایی."
جین گفت و سمت پسر چشم و ابرو مشکی قدم برداشت.

جین، جونگ کوک رو کشید سمت خودش و با تندی به تهیونگ نگاه کرد."تهیونگ؟نباید الان با دوستات باشی؟"

"حالا هرچی"
تهیونگ چشماشو چرخوند.

"روتو کم کن!"

"باشه باشه هرچی تو بگی، این پسره کیه؟"
تهیونگ پرسید و به جونگ کوک اشاره کرد.

"داداش کوچیکمه، جونگ کوک. امروز اومده توی این مدرسه."

"آهان، خب مشکلش چیه؟"

جین با نارضایتی نگاش کرد."اون چیزیش نیست، فقط یه کوچولو آرومه."

جونگ کوک زد روی شونه ی جین تا بهش توجه کنه.

"چی شده بیب؟"

جونگ کوک علامت داد."این کیه؟"

"اینی ک میبینی تهیونگه قرار زیاد ببینیش."
جین با لبخند گفت و تهیونگو نگاه کرد که پوزخند ترسناکی روی صورتش بود.

تهیونگ درحالی که دور میشد با یه چشمک گفت."اوهوم قراره زیاد ببینمت کون خوشگله"

"ادب لطفا، تهیونگ!"
جین پشت سرش داد زد.

 SILENT | VKOOKWhere stories live. Discover now