تهیونگ شوک زده به جونگ کوک خیره شد. خواست چیزی بگه که صدای هین کشیدن کسی از سمت در به گوشش رسید. تهیونگ و جونگ کوک سرشونو به طرف در برگردوندن که با جینی مواجه شدن که دستشو جلوی دهنش گرفته بود."خدای من، ج-جونگ کوک اون صدای تو بود؟."جونگ کوک قبل از اینکه سرشو به نشونه ی مثبت تکون بده، چندبار به آرومی پلک زد.
جین نفس صداداری کشید و با دو به سمت جونگ کوک رفت. از یقه ی لباسش گرفتش و توی بغلش انداختش. با یکی از دستاش سرشو گرفته بود و با اون یکی دستش کمرشو نوازش میکرد.
"داداشی خوشگلم میدونستم میتونی حرف بزنی و این چند سال اسکلمون کرده بودی نفسم."
جین با لحن دراماتیک گفت و اشک های مصنوعیش رو با سر انگشت پاک کرد.جونگ کوک به خاطر تکون دادن های جین، با حس دوران توی سرش به جین نگاه کرد و جین تونست 'وات د فاک' رو از توی نگاهش بخونه.
"ها چته؟"
جین پرسید.جونگ کوک ناله کرد و سعی کرد روی کلماتش تمرکز کنه."س-سرگیجه."
جین فهمید زیاد از حد برادر کوچولوش رو تکون داده. خب ذوق داشت!
جین مضطرب شد و فهمید جونگ کوک میخواد از بغلش بره بیرون. هول شده بود پس فقط جونگ کوک رو به طرفی هول داد که باعث شد پسر کوچیکتر با باسن روی زمین بیوفته.
تهیونگ با چشمای گرد شده به جین نگاه کرد و بعد به جونگ کوک که از تخت پایین افتاده بود خیره شد.
همه ی کیم ها اینقدر احمقن؟
"جونگ کوک!"
تهیونگ با ترس گفت و دست جونگ کوک رو گرفت.جین با کف دستش ضربه ای به پیشونیش زد."هوفف حواسم نبود. خوبی کوک؟"
"خ-خوبم."
جونگ کوک همونطور که باسنش رو میمالید(حس میکنم میمالید کلمه ی مناسبی نیست-_-)جواب داد.کیمز کمکش کردن تا بلند شه و جین دوباره برادرش رو بغل کرد.
این بار با فشار کمتر!
جونگ کوک ناله ای از سر کلافگی کرد."بس ک-کن!"
"باشه باشه م-من فقط خیلی ذوق زده شدم، دلم واسه صدات تنگ شده بود. ببخشید."
"جین هیونگ میشه آروم باشی؟ کم کم داری میری رو مخم."
تهیونگ با خنده گفت.جین بهش چشم غره ای کرد و زانوشو به مقصد کون تهیونگ بلند کرد.
که البته ضربه ی ناموفقی بود چون تهیونگ جاخالی داد.
جین دوباره خواست جونگ کوک رو بغل کنه که جونگ کوک چینی به دماغش داد و عقب رفت."هیونگ توروخ-خدا!"
جین چشماشو چرخوند."باشه بابا بی احساس. میخوام شام درست کنم، چی میخوری؟"
"کباب!"
YOU ARE READING
SILENT | VKOOK
Fanfiction"هی جونگ کوک میشه لطفا باهام حرف بزنی؟" ''م_من هم_همیشه باهات ح_حرف میز_زنم ته ته'' چی میشه اگه پسر بد مدرسه، کیم تهیونگ، بخواد به جونگ کوکی که نمیتونه حرف بزنه کمک کنه؟ اما تهیونگ یه راز کوچولو داره... +این فیک روند اصلیش از پارت 7 به طور جدی شروع...