SILENT | VKOOK

5-JUST WHAT YOU NEED

روز بعد-کلاس استثنائیا

"مارکی"
جینیانگ وقتی که پسر موقرمز اومد داخل باخوشحالی صداش زد.

"نیانگی ببخشید که تنهات گذاشتم.دیروز اوف شده بودم"

"خوبه دیگه الان اوف نیستی.بیا بازی کنیم"

وقتی که جین اومد توی کلاس،متوجه جونگ کوک شد که با دماغ رفته بود توی کتاب.

"هی کوکی نمیخوای بری با بچه ها بازی کنی؟"

جونگ کوک با لجاجت سرشو به دوطرف تکون داد و جین دوباره پرسید."چرا؟نمیخوای دوست پیدا کنی؟"

جونگ کوک ابروهاشو به معنی "نه" انداخت بالا و اشاره کرد."بس کن"

جین اهی کشید و جونگ کوکو تنها گذاشت.جونگ کوک یه لحظه سرشو اورد بالا ولی دوباره با سر رفت توی کتابش و شروع کرد به نگاه کردن نقاشی های کتاب.

همون لحظه در باز شد و تهیونگ اومد تو.
"من اینجام جین هیونگ."

"خوبه پس بیا اینجا و بزار به بقیه معرفیت کنم."

تهیونگ رفت پیش جین که داشت دست میزد تا توجه کلاسو به خودش جلب کنه."بسیار خب بچه ها میخوام یه پسر گلو بهتون معرفی کنم،کیم تهیونگ."

تهیونگ اروم دستشو برای بچه ها تکون داد و جین ادامه داد."تهیونگ قراره تا ماه دیگه پیشمون باشه.اذیتش نکنین."

همینطور که جین حرف میزد تهیونگ چشماشو توی کلاس میچرخوند تا اینکه روی جونگ کوک،کیوت ترین پسری که دیده بود،قفل شد.

"تهیونگ؟هوووی تهیونگ!؟"

جین اسمشو صدا زد تا این بچه رو از رویاهاش بکشه بیرون.

"ها؟چی؟"
تهیونگ مثل مستا پرسید.

"تمرکز لطفا!(خیلی ازین مدل دستوری حرف زدن جین توی این فیک خوشم اومده:|)
میخوام این برگه های ریاضیو بدم به بچه ها.تو اون ردیفو بده منم اینورو میدم،حالا برو."

تهیونگ پوفی کرد و برگه هارو از دست جین گرفت.توی یه ردیف از نیمکت ها قدم میزد و روی هر میز یه برگه میزاشت.ازروی کنجکاوی نگاهی به جونگ کوک که هنوز داشت کتاب میخوند،انداخت و متوجه جین شد که داشت درسو شروع میکرد.

"پیست!"
تهیونگ توجه جونگ کوکو به خودش جلب کرد.
"نباید اونجا پیش بقیه باشی؟"

جونگ کوک نوچی کرد و سرشو تکون داد.

"اها اوکی گرفتم.تو باید همون جیگره باش...امم یعنی همون بچه جدیده باشی!"

جونگ کوک اروم با سرش تایید کرد.

"خب میدونی چیه؟"

جونگ کوک اشاره کرد."چی؟"

"ب-ببخشید ولی من زبون اشاره حالیم نمیشه."