"ما زود برمیگردیم پس لطفا مراقب خودتون باشین"
جین به تهیونگ گفت."نکنه فکر کردی قراره بچه هارو گروگان بگیرم؟خیلی دراماتیکی!"
تهیونگ گفت و چشماشو تاب داد."نزار بهت فحش بدم. از تو بعید نیست."
جین تهدید کرد."نه!جین نمیتونه...فحش دادن کار ب-بدیه!"
جیمین با حالت گریه گفت تا جینو از فحش دادن منصرف کنه."اوه نه جیمینی،جینی که هیچوقت فحش نم-"
حرفش با نق نقای تهیونگ نصفه موند."چه دروغگویی!مگه هفته ی پیش بهم نگفتی من مثل یه دیلدو توی کونتم؟؟هاا؟؟؟"
"یاااا!"
جین با زانو کوبید توی باسن تهیونگ."یه روزی کونم صاف میشه اونوقت به خاطرش ازت شکایت میکنم."
نامجون که دید اوضاع بده سعی کرد کویینشو نجات بده."هی جین بریم دیگه."
"چرا من و ک-کوکی نمیتونیم ب-بیایم؟"
جیمین با مظلومیت پرسید."زیاد طول نمیکشه جیمینی قول میدم زود برگردیم."
نامجون گفت تا جیمینو آروم کنه.جیمین هوفی کرد و خودشو به بازوی نامجون مالید."بهتره که همینطور بشه."
"البته که به قولم عمل میکنم.حالا برو با تهیونگ خوش بگذرون ."
"باشه,کوکی بیا بریم با هویجا بازی کنیم."
جیمین روبه جونگ کوک گفت اما کوکی سفت جینو گرفته بود و داشت با چشمای بزرگش جینو التماس میکرد که بمونه."جونگ کوک باور کن زود برمیگردم. نگران نباش،فعلا برو با ته بازی کن."
جونگ کوک نالید و جینو محکم تر بغل کرد.
جین اهی کشید و عاجزانه به تهیونگ نگاه کرد تا به دادش برسه.
"آآآ جونگ کوک چرا نمیری مثل جیمین با هویجا بازی کنی؟اگه پیشم بمونی ماجراجویی میکنیم."
تهیونگ گفت و جونگ کوک تا اسم "ماجراجویی"رو شنید جینو ول کرد و چسبید به تهیونگ."خوبه ما میریم."
جین گفت و با نامجون از کلاس رفت بیرون،در واقع فرار کردن."خب خب خب.شماها چجور ماجراجویی رو دوست دارین؟"
"شکار گنج!!!"
جیمین هیجان زده گفت."باشه،جونگ کوک نظر تو چیه؟"
جونگ کوک کتاب پیتر خرگوش رو برداشت و به تهیونگ نشون داد.
ESTÁS LEYENDO
SILENT | VKOOK
Fanfic"هی جونگ کوک میشه لطفا باهام حرف بزنی؟" ''م_من هم_همیشه باهات ح_حرف میز_زنم ته ته'' چی میشه اگه پسر بد مدرسه، کیم تهیونگ، بخواد به جونگ کوکی که نمیتونه حرف بزنه کمک کنه؟ اما تهیونگ یه راز کوچولو داره... +این فیک روند اصلیش از پارت 7 به طور جدی شروع...