13-LOUD TRUTHS

3.7K 675 536
                                    


کامنت بدین قهر میتونماااااا:(((
__________________


چانیول رفت طبقه ی بالا تا بسته ی غذایی که واسه ی تهیونگ گرفته بود رو توی اتاقش بزاره.هر چند پسر جوون تر به نظر میومد اشتها نداشته باشه از اونجایی که قرار نبود توی بازی امشب شرکت کنه.

چانیول در زد:_بابا اومده چی چی اورده؟؟؟اوه یس غذا اورده!

جوابی نشنید پس طبق معمول سرشو مثل یه زرافه ی خوش هیکل انداخت پایین و رفت توی اتاق

وقتی دید چیزی به سمتش پرت نمیشه با خیال راحت پاهای درازشو وارد اتاق کرد،تهیونگ رو دید که با نگاهی خالی از احساس به پنجره خیره شده بود.
"اوه این خیلی ناراحت کنندس،اون حتما داره به باباش فکر میکنه،شایدم به مسابقه ای که نتونست بره..."

اوه گایز شما فکر میکنین تهیونگ واقعا داره ب این چیزا فکر میکنه؟

ها ها نع...

"اوه پسر اون پشه ی کنار میله ی پنجره چشمای گیرایی داره.درست مثل چشای جذاب و جونگ کوک کش من...اما هی،وایسا ببینم،اون پشه داره چکار میکنه؟اوه شت داره دستاشو به یه جایی میمالونهههه اینم یجور جق زدنه؟تو اولین فرصت امتحانش م-"

_هی ته ته بهتره خودتو با فکرای آزاردهنده ناراحت نکنی هانی.
چانیول،تهیونگ رو از فکر بیرون اورد

_اوه نه چان من داشتم به این فکر میکردم که اون پش-

_آووو پسر کوچولومو ببین!من میفهمم که تو ناراحتی چیزیو از من مخفی نکن قند و عسلم

_نه داداچ اون طوری که تو فکر میکنی نیست اصلا!
تهیونگ با تعجب گفت.

_اه بی خیال بیا واست غذا اوردم.

تهیونگ چیزی نگفت.چانیول یکم تعجب کرد که تهیونگ یهو اینقد عجیب شد.اون...،اون داشت با تهیونگ حرف میزد؟

تهیونگ قبل از اینکه سرشو برگردونه سمت چانیول از گوشه ی چشم نگاش کرد،و چانیول فقط زیر لب زمزمه کرد"وی"

وی پوزخندی زد و به پنجره خیره شد

_تو میدونی که فقط واسه ی اینکه تهیونگ ناراحته الان اینجایی؟
چانیول با اخم گفت

وی آرنجشو روی زانوش تکیه داد و دستشو زیر چونش گذاشت و تو نگاهش یه "عای دونت گیو ا فاک"خاصی مشخص بود

_تهیونگ اگه صدامو میشنوی،من فعلا تنهات میزارم تا غذاتو بخوری
چانیول با لحن آروم گفت

وی اخم کرد و چشاشو تاب داد

_و دیگه اینکه،بابات میاد خونه و ما باید راجع به یه چیزایی حرف بزنیم.
چانیول گفت و پشتشو به وی کرد تا از اتاق خارج شه که یهو ظرف غذایی که واسه تهیونگ اورده بود دقیقا با یک اینچ فاصله از کنارش رد شد و به دیوار خورد

 SILENT | VKOOKWhere stories live. Discover now