چه باید کرد؟

1.2K 111 14
                                    

لیام:
یه هفته ازون شب گذشته ولی من هنوز نتونستم نشونه ای از کاترین پیدا کنم
حتی نمیدونم زندس یا نه
البته زین آسیبی بهش نمیزنه پس حداقل میتونم خوشحال باشم که وضعش خیلیم بد نیست، اون منو بوسید اون خودش چراغ سبز بهم نشون داد اونم جلو همه
الما همش زیر گوشم میگه اون مست بوده و از روی عاطفه کاری نکرده ولی من نمیتونم به الما اعتماد کنم، خودمم احتمال میدم حرفش راست باشه ولی نمیخوام باور کنم که مست بوده، دلم میخواد همه چی واقعی بوده باشه!
با تمام بادیگاردا صحبت کردم اونا میگن چیزی نمیدونن ولی باور نمیکنم، مگه میشه اون بدون کمک اعضای خونه بتونه کاترین رو به یه شهر دیگه منتقل کنه
فکرتو به کار بنداز پسر، کی اون شب میتونسته از همه چی باخبر بشه بدونه اینکه کسی بهش شک کنه؟
فکرکن فکر کن فکر کن
یهو انگار تمام سلول های بدنم باهم داد زد الما!
اره خودشه، نه اون شب مست کرده نه از کاترین خوشش میومده که بخواد کمکش کنه پس میتونسته راحت همه جا فضولی کنه و زینم بهش اهمیتی نده

الما:
تو اتاقم نشسته بودم و به آهنگ sweet dreams از مرلین منسون گوش میدادم، با ریتم آهنگ سرمو اینور اونور میکردم و یجاهاییش که بلد بودمم بلند میخوندم، توی این یه هفته ای که گذشته لیام خواب و خوراک نداره و من نمیخوام اینجوری ببینمش ولی چاره ای ندارم، نمیخوام اونو با کسی تقسیم کنم، اگه پیش خودم ناراحت باشه بهتره تا پیش رقیبم خوشحال باشه، من آدم عوضی ای ام باشه درست ولی از اول عوضی نبودم
وقتی که هرچیزی که خواستم و بهش نرسیدم رو جلو چشمام دیدم به این روز افتادم
حق من اینه که دیگه برای یبارم که شده یچیزو بدست بیارم و اون چیز لیامه بامزه و ارومه.
تو همین فکرا بودم که در خیلی محکم باز شد، لیام هیچوقت بدون در زدن تو نمیومد ولی از چشمای قرمزش مشخصه که دیگه چیزی براش مهم نیست، همین دو ثانیه پیش داشتم میگفتم ارومه ها!
_اقای جذاب چه عجب یادی از ما کردی
+کاترین کجاست
_من باید بدونم؟
+تو اون شب مست نبودی و به اندازه کافی ام زبل هستی که فهمیده باشی قضیه چیه
_باشه لیام تو درست میگی من میدونم اون کجاست ولی چه دلیلی داره بهت بگم؟
+وات د فاک؟ الما منوتو یه تیم بودیم قرار بود کمکم کنی به کاترین برسم نه اینکه اجازه بدی زین اونو ببره، زود بگو ببینم کاترین رو کجا برده
_تکرار میکنم چه دلیلی داره بهت بگم؟
+اون روی سگمو بالا نیار (داد زد)
منم بلند شدم تو صورتش داد زدم: اره قرار بود بهت کمک کنم تا تو به عشقت برسی و منم به پول ولی از یجایی به بعد همه چی عوض شد، من الان تنها چیزی که میخوام اینه که تو مال من باشی حالا چه با پول چه بی پول، اگه بهت بگم اون دختره کجاست تو میری دنبالش و احتمالا یا زین میکشتت یا یجوری فرار میکنی و بااون دختره که حتی نمیخوام اسم شو ببرم زندگی میکنی،ولی کور خوندی، من خیلی چیزا رو تو زندگیم از دست دادم ولی نمیخوام تو رو هم از دست بدم.
لیام پوکر فیس موند چن ثانیه بعد از اتاق رفت بیرون
سرمو گرفتم و گریه کردم، چرا هیچکی منو نمیخواد؟

لیام:
الما مثل دوست من بود، فکرمیکردم داره کمکم میکنه، چجوری تونسته عاشقم بشه وقتی همه چیو درباره منو کاترین میدونست!
اون یه دیوونس بدتر از زین، واقعا که این دوتا مناسب همدیگن
منی که اهل هیچی نبودم الان کارم شده فقط سیگار کشیدن، باید از یه راهی از زیر زبون الما حرف بکشم، حالا چه با زور چه با راه های دیگه.
یه فکری به سرم زد، اگه من خودمو تسلیم اون نشون بدم، شاید بهم بگه همه چیو. من بلد نیستم نقش بازی کنم پس اگه مست باشم بهتره، هشت تا پیک رو یه نفس خوردم و وقتی دیدم داره اثر میکنه رفتم دوباره سمت اتاق الما، در زدم ولی جوابی نداد، درو باز کردم رفتم تو، صدای آب میومد از حمومه اتاقش و لباساش روی تختش بود خب پس الان حمومه، چه بهتر!
(یه لیام لاشی نبود که به امید خدا اونم از دست رفت :| )

پارت بعدی امادس😈 هرچقدر وت و کامنت بیشتر باشه زودتر اپدیت میکنم بچه ها ببینم چیکار میکنین

Crazy  +18Where stories live. Discover now